طرح توسعهی استعمارگرایانهی سواحل مکران، عمری به درازای مرزهای گلداسمیت لاین استعمار انگليس دارد، که از زمان روی کار آوردن رضا خان با تلاش جهت استحالهی ملت بلوچ و دیگر ملتهای ساکن ایران ذیل یک ملّت–يک کشور رقم خورده است؛ و ھمچنان حاکميتھاى توتاليتر (تماميتخواه) و مرکزگراى افراطى ايران، از شاھان ديروز (سايهھاى خدا) گرفته تا شيخان امروز (نمايندگان رسمى خدا بر زمين) پيگير اين طرح استعمارگرایانه بودهاند.
نگاه ويژه به این طرح و بررسی بسیار جدی آن ريشه در موقعيت و جايگاه مھم استراتژيکى نظامى، سياسى و تجارى اين بخش از بلوچستان دارد که به دليل داشتن سواحل طولانى اقيانوسى بمثابه نقطهی اتصال و ارتباط حوزهھاى جغرافيایى وسيعى از آسياى ميانه، چين و روسيه از يک طرف، و ھند و کشورھاى آفريقايى و خاورميانه از سوى ديگر عمل میکند. در طول سدهھاى گذشته حضور قدرتمندان جھانى در اين مناطق و رقابتھاى نظامى و تجارىِ ميان آنان، درک اھميت استراتژيکى سواحل بلوچستان را بيش از پيش نموده است.
اما آنچه امروز شاهدش هستیم طرح این مسئله به مثابه امری بدیع و نوين از سوی رژیم جمهوری اسلامی و حاميان بينالمللى آن از یک طرف و سکوت منفعت طلبانهی نخبگان سیاسی، اجتماعی و مذهبی بلوچ در خصوص فلسفهی وجودی “طرح توسعهی مکران” و به چالش نکشاندن آن از سوی ديگر است؛ عافیت طلبی آنان که دستی بر آتش دارند نشانگر نگاه فرصت طلبانه و فرد گرايانهشان به جاى نگاه بر تودهی مردم بلوچِ قربانى اين طرح به طور “جمعى” میباشد. این گروه از نخبگان بلوچ غافل از آنند که سرانجام اين طرح به سوختن فرصتها براى نسلھاى بعدى مردم بلوچ از جمله فرزندان و نوادگان اين فرصت طلبان منجر خواهد شد.
فلسفهی وجودی مناطق آزاد تجاری و صنعتی رژيم حاکم بر روی کاغذ، ایجاد اشتغال و رونق تجارت و صنعت بود، اما این مناطق در عمل تبدیل به مکانهایی برای قاچاق کالا و بهره بردن از رانت و رابطه برای افراد در قدرت شد؛ وجود این مناطق باعث آشکارتر شدن شکاف عمیق طبقاتی شده و تنها دستاورد آن برای مردم منطقه حاشیه نشینی و فقر روز افزون بوده است. مردمی که بر ساحل دریا تشنه لب اند و محروم از کمترین امکانات اولیهی زندگی میباشند. در واقع منطقهی آزاد چابهار مکانی جهت رانت خواری و تفرج افراد در قدرت بوده و هر کسی به فراخور قدرت منطقهای و کشوریاش، از این خوان نعمت بهرهای برده و تنها سر صاحبان اصلى خانه بیکلاه مانده است.
با وجود رفتارهای سراسر متناقض در ارتباط با این گونه طرحها و عدم بهرهمندی مردم بومی از مزایای آنان و روشن بودن پس زمینهها، متأسفانه برخی از بلوچهای رابط و کارچاق کن رژيم که به خوبی با طعم رانت آشنا بوده و از هول حیلم در دیگ افتاده اند، بر آنند که از این خوان یغما بیبهره نمانده و با تبلیغ این طرح و دمیدن در کورهی آن، در پی دوختن کلاهی از این نمد برای امروز خود بوده و غافل از نسلھاى آيندهی مردم بلوچ در راستاى ضربالمثل بلوچى “رَند چه من تپر بگُواريت” (پس از من تبر ببارد!) میباشند.
محدودهی عملیاتی این طرح از سیریک شروع شده و تا گواتر چابهار، ۸۷۰ کیلومتر خط ساحلی و بیش از ۳۲۰ هزار کیلومتر مربع را شامل میشود. مسئول ستاد توسعهی سواحل مکران، معاون رئیس جمهور بوده و ۱۰ وزارتخانه، ۴ معاون رئیس جمهور و دو فرماندار هرمزگان و سیستان و بلوچستان عضو این ستاد هستند.
به اعتراف آقاى تاجالدینی رئیس دبیرخانهی “توسعهی سواحل مکران” پیش بینی میشود که پروژههای اقتصادی اين طرح سبب مهاجرت گستردهی کارگران و متخصصان غیربومی به منطقه شود، به طوری که در افق ۱۴۰۴ ھ ش جمعیت منطقه از ۴۰۰ هزار نفر به یک میلیون نفر خواهد رسید و در افق ۱۴۲۵ ھ ش جمعیت کل منطقه به ۵ میلیون نفر میرسد.
به گفتهی آقاى تاجالدینی، در توسعهی پایدار مورد انتظار منطقهای، و رسیدن به چرخهی پایداری اجتماعی، بر توانمندسازی مردم محلی از طريق آموزشهای لازم و متناسب با وضعیت جدید تأکيد و بر اساس برنامهريزىھاى لازم در اين راستا بايد اقدام گردد. اما این آموزشهاى لازم چیست؟ و چگونه و توسط چه کسانی در ارتباط با مردم منطقه عملى میگردند؟ جواب آن بسیار واضح بوده و آن تلقین نوعی الیناسیون، حس تمکین و تزریق عدم اعتماد به نفس از کانال بلوچھاى رابط و واسطهی بين دولت و مردم بلوچ ساکن منطقه، مبنی بر عدم توانایی بر ادارهی خویشتن تبیین خواهد شد و این خود عمق آن فاجعهای است که در انتظار مردم بلوچ، چه در برههی فعلی و چه برای نسلهاى آينده میباشد.
چگونه تعریف مگا پروژهها، گرهی از کار مردم باز میکنند در حالی که طرحهای فولاد و پتروشیمی مکران که ردپای رانتخواران حکومتى و نزديکان اعضای خانوادهی کابینهھاى فعلی و سابق دولتى در آن مشاهده میشود؟ اين
گونه پروژهھا نه تنها کمکی به بهتر شدن وضعیت معیشتی مردم بلوچ نکرده، بلکه به گواه کارشناسان، آلودگیهای زیست محیطی فراوانى در انتظار محیط زیست بکر مناطق ساحلى و کل حوزهی جغرافيايى مکران میباشند. پارادوکس آشکار طرح توسعهی سواحل مکران، صنعت توریسم و مگا پروژههایی هستند که با طرح گسیل خیل عظیم مليونى افراد غیر بومی ھمراه اند، که نه مکانی و نه مجالی برای بھرهمندی مردمان بومى از صنعت توریسم باقی خواهد ماند.
در واقع ھدف نھایى و اصلی “طرح توسعهی سواحل مکران” به هم زدن ترکیب جمعیتی منطقه و خالى نمودن بلوچستان از مردم بلوچ است. گویا محروم نگاه داشتن سیستماتیک این منطقه و مردمانش در طول صد سال اخیر توسط حکومتهای تمامیت خواه کافی نبود که اکنون کمر به حذف نام آن از نقشهی دنیا نيز بستهاند که نتيجتاً حتی بلوچهای همسو با حاکميت هم مجال حضور در شوراھاى محلی و مجلس را نخواهند يافت.
مأموریت اجرای این طرح را نوادگان اسدالله علم در بلوچستان بر عهده دارند و سعی آنها بر این است تا طرح معطل ماندهی پیشوای خویش در دربار پهلوی را احیا نمایند؛ تحرکات استاندار خراسانی سیستان و بلوچستان و بدست گرفتن رأس امور ادارات کل و دانشگاهها در بلوچستان، خود نشان دهندهی ساز و کاری پیچیده در ارتباط با مردم بینوای بومى بلوچ در سرزمين تاريخى ھزاران سالهشان میباشد.
از نخبگان بلوچ در سطوح و جايگاهھاى مختلف اجتماعی و ادارى انتظار میرود که به جای حفظ منافع کوتاه مدت خویش و رفتارهای به شدت محافظه کارانه و فردگرايانه، دور اندیشی نموده و با روشنگری و بر شمردن ضررها و تاوانهای دراز مدت این طرح، در سطح جامعه مقاومت و اقدام نمایند تا نسلھاى آيندهی بلوچ شاهد فجایعی که ھماکنون مردم بومى بلوچستان از آن در رنج اند، نباشند و بر نسلھاى پيشينشان نفرین نثار نکنند.
حزب مردم بلوچستان
ژوئن ۲۰۲۰
Be the first to comment