به گزارش رسانک، ابراهیم رئیسی که سال ۱۳۵۹ و در سن ۲۰ سالگی به عنوان دادستان کل کرج در استان البرز منصوب شد، به سرعت در سلسله مراتب قضائی و اجرایی پیشرفت کرد و در سال ۱۴۰۰ به ریاستجمهوری رسید.
در ۴۴ سال گذشته، او به طور مستقیم در ناپدیدسازی های قهری و اعدام های فراقضایی هزاران مخالف سیاسی در دهه شصت، قتل، بازداشت خودسرانه، ناپدیدسازی قهری و شکنجه هزاران معترض و آزار و اذیت خشونتآمیز زنان و دیگر نقضهای جدی حقوق بشر، مستقیما دست داشته یا بر آنها نظارت داشته است.
او همچنین متهم بود در جریان کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ یکی از اعضای “هیئت مرگ” بوده و به طور مستقیم در اعدامهای گروهی دست داشته است.
چراغ_رئیسی
“چراغ محمدی” در سال ۱۳۳۴ در روستای “دِهان” (در آن زمان از توابع ایرانشهر) به دنیا آمد و دوران دبیرستان را در روستای زادگاهش و تحصیلات متوسطه را در دبیرستان داریوش در روستای پنوچ یا ایرانشهر به پایان رساند.
او در سال ۱۳۵۳ وارد دانشسرای عالی زاهدان در رشته زبان انگلیسی شد و از همان اوایل ورودش با روحیهای پرشور در نشستها و جلسات دانشجویی به لزوم یک مبارزه صنفی_سیاسی در دانشسرای عالی تاکید داشت و در این رابطه با دانشجویان تماس گرفته و آنها را به مطالعه کتب سیاسی و علمی تشویق می کرد.
او به زبان و فرهنگ بلوچی علاقه زیادی داشت و در پخش نوارهای بلوچی که تا اندازهای روحیه مبارزاتی و جنگجویی را علیه ستم و استعمار مطرح می کردند، تلاش بسیاری مینمود.
چراغ محمدی پس از تحمل شکنجههای فراوان در سحرگاه خونین ۲۹ شهریور ماه ۱۳۶۰ همراه با شهید “خسرو مبارکی” (هوادار سازمان چریک های فدایی خلق_اقلیت) تیرباران شد.
عبدالرحیم_رئیسی
“عبدالرحیم رئیسی”، سال ۱۳۳۴ در روستای گُردهان (در آن زمان از توابع ایرانشهر) متولد شد. او در دوران کودکی پدرش را از دست داد و سرپرستی خانواده را پدربزرگش به عهده گرفت. وی در سال ۱۳۵۴ وارد دانشسرای عالی زاهدان در رشته زبان انگلیسی شد و مخارج تحصیلش را دایی اش به او میداد.
عبدالرحیم را با “کوردُم” که آلت جنگی قدیمی و شامل گلولهای سربی با سیم متصل به آن است، همزمان با نواخته شدن سرود “شهیدان شهیدان” سازمان پیکار از ضبط صوت، به شدت شکنجه می دهند.
نیروهای رژیم جمهوری اسلامی ایران به او دو راه پیشنهاد می کنند: یا مرگ یا مصاحبه تلویزیونی و به وی یک شبانه روز مهلت می دهند تا انتخاب کند ولی او از قبل اعلام کرده بود که “این راه را آگاهانه انتخاب کردهام و خونم رنگین تر از بقیه نیست.”
عبدالرحیم بعد از مدت کوتاهی از بازداشت و شکنجههای طاقت فرسای در دوره بازداشت، در ۲۷ تیر ماه ۱۳۶۰ تیرباران شد.
محمدگل_ریگی
“محمدگل ریگی” متولد ١٣٣۵، مجرد بود پس از انقلاب توسط نیروهای نظامی رژیم جمهوری اسلامی ایران با اتهام نامشخصی بازداشت و در سن ۲۵ سالگی یا در فروردین و یا در اردیبهشت ماه ۱۳۶۰ در زندان زاهدان، بر اثر شکنجه های شدید ماموران زندان کشته شد.
به گفته یکی از زندانیان سابق که در زندان شماره ۲ بوده؛ مسئولان زندان روز بعد (از کشتن محمدگل)، جسد او را در وسط حیاط زندان شماره ۲ به دیگر زندانیان نشان داده و به آنها گفتهاند که محمدگل در حین فرار کشته شده است و برای ایجاد رعب و وحشت، خطاب به سایر زندانیان گفتهاند که این است عاقبت کسی که فرار کند.
فقیرمحمدزینالدینی
فقیرمحمد (شفیع) زین الدینی در شهرستان قصرقند کنونی که در آن زمان جزو شهرستان چابهار بود در سال ۱۳۲۸ متولد شد. وی پس از اتمام دوره دانشسرا، به عنوان معلم روستاهای منطقه خودش مشغول به کار گردید.
او در سال ۱۳۶۰ دستگیر با اتهامات مرتبط با “ضد انقلاب” و زیر شدیدترین شکنجهها در زندان ایرانشهر قرار گرفت و در تاریخ ١۵ اردیبهشت ماه ١٣۶٢ در سن ٣۴ سالگی به پای جوخه تیرباران رفت. مجالس یادبود شفیع در منطقه “لاشار” (در آن زمان از توابع ایرانشهر)، شهر تربت در شرق بلوچستان، کراچی، بحرین و دبی برگزار شد و حضور گسترده مردم در آن نشان از محبوبیت او داشت.
محمود_سنچولی
“محمود سنچولی” در سال ۱۳۳۵ در یکی از روستاهای شهرستان طبس خراسان و در خانوادهای زحمتکش دیده به جهان گشود. همه اعضای خانواده محمود در زلزله سال ۱۳۵۷ طبس کشته شدند و او تنها بازمانده خانواده اش بود.
او پس از به پایان رساندن تحصیلات ابتدایی و متوسطه در زادگاهش در سال ۱۳۵۴ وارد دانشسرای عالی زاهدان شد. وی در زمانی که دانشجوی دانشسرای عالی زاهدان همزمان از مسئولان دانشجویی پیکار در بلوچستان بود و در کلیه حرکت های صنفی دانشجویان، فعال و مبارزی پیشرو بود.
از سن، وضعیت تاهل و اتهام وی اطلاعی در دست نیست. او در نهایت در فروردین ماه سال ۱۳۶۱ در زندان زاهدان تیرباران شد.
Be the first to comment