معترضان در حدود ۱۴۰ روز گذشته برای آنچه که میخواسته اند هزینه های زیادی پرداخت کرده اند. در این مدت جان های بسیاری در کف خیابان تسلیم گلوله های سرکوب شده و تعداد چشم هایی که ساچمه سرکوبگران برای همیشه نور آزادی و امید را از آنها گرفته، شاید هیچگاه در شمار دقیق نیاید و البته تعداد عفت هایی که در بازداشتگاه های سپاه پاسداران زیر پای سرکشی سرکوبگران لگدمال شده اند در هیچ وجدانی نمیگنجد.
این یک سطر مختصر از ۱۴۰ روز مصیبت است، سیاهه ای است از دهها هزار درد و پژواک آنها بر روح و روان میلیون ها ایرانی.
اما در این روزها درد دیگری بر دردهای مردم افزوده شده است. این درد گرچه جانی نمیگیرد و چشمی را از حدقه در نمیآورد و بر تن کسی تجاوز نمیکند، اما آرزوها و امیدهای مردم را ذبح میکند و بر چشم های جویای آزادی غبار شک و سرگردانی میپاشد و بر رویاهای حک شده بر اذهان محبوس در سیاهچالها تجاوز میکند.
برخی از هموطنان خارج نشین که گویی میدان جنگ را به ولایت فقیه باخته اند و در عوض آن قلب دموکراسی و آزادی را در جهان غرب تصرف کرده اند، از پشت سنگر امن ایجاد شده از خون و عرق سفید پوستان بُلوند موی، برای هموطنانشان در قامت یک رهبر ظاهر میشوند و برای آنها نسخه آرمان های پریشان خود را میپیچند.
از همانجا برای غالب کردن خود به عنوان منجی، با کسانی که با نثار کردن خون خویش در حال ساختن آزادی هستند، به نزاع می ایستند.
دلیلی دقیق نمیتوان برای اصرار این قشر، جهت پوشیدن ردای رهبری و تنازع با همدیگر برای مطرح شدن یافت. مگر ساخت خطی به عشق آنکه صندلی ردیف نخست آن اختصاصی باشد.
ظاهرا برایشان مهم نیست که برای رسیدن به این هدف نیمه شخصی شان چه بر قیام مردم می آید!!!.
در بین مردم ایران که در طول صده ها هیچ چیز و هیچ کس نتوانسته بود آنها را تا به اندازه دو سه ماه گذشته متحد و صمیمی گرداند دیوارهایی از جدایی و تفرق و تجزیه میکشند تا ۸۵ میلیون ایرانی همانگونه که ولایت فقیه میخواهد برای همیشه در بین دیوارهای بی اعتمادی و ترس از همدیگر سرگردان بمانند. دقیقا چیزی که ولایت فقیه میخواهد.
گویا حکومت و برخی از خارج نشینان عزم کرده اند مردم این سرزمین را تا ابد اسیر خودخواهی خود بکنند. یکی برای حفظ کردن سلطه ظالمانه اش و یکی برای به کرسی نشاندن رویاهای پریشانی که دیده است و در این بین برای هیچ کدامشان مهم نیست در زیر چرخ خودخواهی آنها چه تعداد زندگی و چه تعداد آرمان برای چه مدتی ضایع میشود.
اما چاره چیست؟ مردمی که در بین این چرخه بی رحم سابیده میشوند چه باید بکنند؟ پاسخش بسیار ساده است همانگونه که در مهر و آبان برای خانه مشترکشان “چشم و چراغ” بودند و به یکدیگر دل میدادند و به جای قلوه “اتحاد” میگرفتند باید همان نسخه را مشق کنند.
Be the first to comment