بدلیل وجود قوانين جامعه مردسالار و مذهبی که ریشه آن به سیاست های رژیم جمهوری اسلامی ایران برمیگردد، نقش زنان در چند دهه اخیر کمرنگ شده است.
البته هیچگونه عناد و سنت ستیزی را به صورت مطلق تائید نمی کنیم چرا که جامعه بلوچستان پیوند محکمی با خصلت های حقوق بشری از جمله میارجلی که نوعی پناهندگی است، دارد. نمونه های فرهنگ و سنت های مثبت در بلوچستان که دارای بار اجتماعی هستند، کم نیست اما از محل بحث فعلی خارج است.
زنان در ایران همانطور که در فوق ذکر شد علی الخصوص در بلوچستان نه تنها در چارچوب تنگ و ضد زن رژیم جمهوری اسلامی به کوچکترین تغییرات مثبتی در مسیر بهبود وضعیت خود از نظر برابری حقوقی دست نیافته اند، بلکه نمونه های متعددی را از رویدادها و قوانین ضد زن را تجربه کرده اند که با حمایت قوانین شرعی روبرو بوده اند.
با تلفیق قوانین دینی در قوانین حقوقی و قضایی در ایران، زنان از ابتدای ترین حقوق انسانی شان در مقایسه با جوامع پیشرفته محروم و به عنوان شهروندان درجه ۲ محسوب می گردند.
با سقوط رژیم شاهنشاهی در ایران زنان امیدوار به استقرار نظامی دموکراتیک بودند تا ضمن رفع تبعیض و نابرابری جنسیتی بتوانند در سایه ی حقوق برابر با مردان از احترام و منزلت انسانی ای که شایسته آن بودند برخوردار شوند، اما با سد آهنین جمهوری اسلامی مواجه شدند.
رژیم جمهوری اسلامی ایران با گنجاندن بایدها و نبایدهای ضد زن در قانون اساسی و تصویب قضایی _حقوقی که بر اساس آن تبعیض آشکار بین زن و مرد روا داشته می شود و نیز با اجرای قانون حجاب اجباری، خود را در ردیف دیکتاتور ترین نظام های قرن به ثبت رسانده است.
نگاهی دیگر:
در این میان به دلیل عقب نگاه داشته شدن عمدی ساختارهای اقتصادی و اجتماعی جامعهای بلوچستان و نگاه امنیتی رژیم ایران، از کار سازمان ها، مراکز و نهادهای مدافع حقوق زن بلوچ ممانعت می شود، بنابراین زنان بلوچ علاوه بر ستم جنسیتی از ستم ملی نیز رنج می برند.
از سوی دیگر به دلیل نبود امکانات آموزشی درصد بالایی از زنان بلوچ از آموزش محروم شده اند، تعداد زنان مشغول به کار در ادارات دولتی بسیار محدود است و در پست های تصمیم گیرنده دولتی نیز نمی توانند حضور پررنگی داشته باشند، بدین سان آن ها عملاً به شهروندان درجه چندم تبدیل شده اند.
در جوامعی مانند بلوچستان که میزان آگاهی و حق طلبی زنان به سبب عوامل مختلفی همچون باورها و بینشهای دست و پا گیر وارداتی، امکان رشد و ترقی کمتری وجود داشته، زنان تحت ستمهای بیشتری هستند. حال آنکه در سنت سکولار، اخلاقگرا و برابری طلب ملت بلوچ، زنان از جایگاهی برابر نسبت به مردان برخوردار بودند و آنچه امروز در جامعهی مردسالار شدهی بلوچستان شاهدش هستیم نتیجهی فرهنگی وارداتی است که پس از اشغال بلوچستان در زمان پهلوی اول و سپس برخی ایدئولوژی ها، جامعهی بلوچستان را دستخوش تغییرات ناخوشایند کرد.
با وجود همهی این اجحافات زنان بلوچ به خوبی نشان دادهاند که نه تنها شایستگی برابری با مردان را دارند بلکه در بعضی از موارد از تواناییهای بیشتری برخوردارند. مادر میر کَمْبَرْ، مادر دۆدا و بالانچ، بانلی مادر ملک میران و گل بی بی خواهر دادشاه و بسیاری دیگر از شیرزنان بلوچی بودهاند که صلاحیت و شایستگی خود را در میدان مبارزه پا به پای مردان بلوچ نشان داده و آن را به اثبات رساندهاند.
زنان بلوچ نیز باید ایمان بیاورند که تغییر در سرنوشت آنها در دست مردانشان نیست بلکه آنها هستند که باید تغییر ایجاد کنند و به خودباوری برسند، تغییر در نگرش خود ایجاد کنند ، تغییر در باورهایشان نسبت به خودشان ، نسبت به توانایی های خودشان و نسبت به آنچه که در جامعه شاهد هستند.
وقت آن است که زنان بلوچستان نیز مثل دیگر زنان جهان ، زنانیت خود را باور کنند و بعنوان یک قدرت نه یک ضعف به آن بنگرند. وقت آن است که زنان بلوچ نیز در کنار دیگر زنان جهان برای حق مساوات در جامعه مبارزه کنند و مردان آگاه و آزاده نیز در این راه آنها را همراهی کنند تا شاهد جامعه ای باشیم که مبنای آن بر اساس تواناییهای شخصی و نه جنسیتی باشد.
سازمان جوانان مردم بلوچستان ( بلوچستان استمانۓ ورنا رم) برای رفع هر گونه تبعیض نژادی، ملی، زبانی، فرهنگی ،جنسیتی و همچنین برای رساندن صدای جوانان بلوچ که به دلیل وجود جمهوری اسلامی در خفا مانده است، مبارزه میکند.
سازمان جوانان مردم بلوچستان بر این باور است که زنان نیمی از جمعیت هر ملتی را تشکیل می دهند و باید از حقوق برابر با مردان در تمام عرصه ها برخوردار باشند.
این سازمان تا به رسیدن حاکمیت ملی دوشادوش با زنان و دختران بلوچ مبارزه میکنیم.
Be the first to comment