✍🏻عبدالخالق چرخ انداز
اینروزها در بسیاری از محافل سخن از جوانی بلوچ هست که شیوا و صریح درد ملت بلوچ را در صحن مجلس و جلسات دولتی به دولتمردان گوشزد میکند و بدون ترس و ابایی با گفتن حقایق کام دولتمردان را تلخ نموده هست ، آنهایی که در تمام عمر این حکومت جز تلخی و فقر چیز دیگری برای ملت بلوچ به ارمغان نداشتند ولی در آنطرف میدان دولتمردان نیز به تکاپو افتادند تا به هر روشی خلاف گفته هایش را به اثبات برسانند.
بعد از گفته های تلخ سعیدی از وضعیت بغرنج بلوچستان که بازتاب گسترده ای در تمامی رسانه ها داشته ، وزارت خانه های دولت با بیانیه های مختلف سعی در کتمان واقعیت هایی دارند که برای هر کس که در بلوچستان قدم گذاشته مثل خورشید نمایان هستند.
از وزارت نیرو که سعی در کتمان وضعیت آب آنجا دارد تا وزارت کشور که با تحریک احساسات عمومی و تاییدیه بخشداری های زیر مجموعه اش سعی در کذب بودن داستان تلخی دارد که بیشتر از همه خود ملت بلوچ را داغدار نموده هست.
واکنش های متفاوتی از طرف مردم عادی نیز به این موضوع شده و بحث محافل در فضای مجازی گشته است ولی هیچ کس به حقانیت و صداقت گفته های این نماینده شک نداشته و هر آنچه گفته شده را نمونه ای از خروار میدانند که در این چهل سال، بلوچستان را چون خرابه ای ساخته و هر داستان تلخی که از آن برمیآید چون خنجری هست بر ملتی که یک تاریخ بر عزت و ناموسش پایدار بوده، از دختران پهره (ایرانشهر) تا داستان تلخ بیوه زن و از هزاران ناگفته ای که سوغات فقر و استعمار بر این ملت بوده است.
ولی شاید تعجب از واکنش دولتمردانیست که بیشتر از هر کسی واقف به اوضاع مملکتی هستند که ساخته افکار قرون وسطایی آنان میباشد و در کتمان واقعیتی هستند که نه در بلوچستان که در تمام ایران برای همه کاملا ملموس هست؛ واقعیتی که در آن مادران را مجبور به هر کاری برای تکه نانی یا درمان دردی برای فرزندانش نموده ست و این اتفاق ها نه تنها در بلوچستان که در تمام ایران و حتی در مرکز در حال اتفاق افتادن هست و چه خوش گفت معین الدین سعیدی که “شرف این مادران صدها بار بیشتر از وزیران و رئیسان جمهوری ست” که آنان را به این درد دچار کردند.
در طرف دیگر تعجب از هیاهویی هست که از بعضی از مردم بلوچ بر می آید ، آنهایی که دانسته یا نادانسته بر طبل این حکومت می کوبند و بنام غیرت و ناموس سعی در خدشه دار کردن جایگاه مردمی این جوان دارند، اینها بیشتر همان هایی هستند که پیشتر از این ، از گفته شدن واقعیت تلخ دختران پهره نیز خرده میگرفتند و آنرا ننگی بر ملت میدانستند و بر آنان که به حق طلبی از این دختران صدایشان را بلند میکردند لعن و نفرین می فرستادند.
آری این ننگ بزرگی برای ملت بلوچ هست که در زیر یوغ استعمار چنین درمانده گشته است ولی این ننگ برای آنانی نیست که صدای حق طلبی علیه آن بلند کرده اند و برای عزت از دست رفته از هیچ تلاشی فروگذار نیستند و بجای بستن چشم هایشان به حقایق ، برای تغییر این شرایط قدم بر میدارند ، بلکه متوجه کسانی ست که سکوت و خواب را بر مبارزه علیه آن ترجیح میدهند و با گذاشتن چشم بندهایی چون غیرت ناموس چشم بر حقایق جامعه بسته اند و از گفتن حقایق ابا میکنند. آنهایی که برای موقعیتی پوشالی، سیاهی لشکر حکومتی گشته اند که همه آن چیزی که ادعایش را دارند را از آنان و از ملت شان گرفته است. آنهایی که به ظاهر غمخوار ملت و مدافع ملت و ناموس جلوه میکنند ولی در عمل چون خاری هستند پیش پای آنهایی که قدم در آبادی این مملکت دارند و از ناموس این ملت دفاع می کنند.
کاش آنها نیز به آغوش ملت برگردند و همه همصدا علیه این نابرابری ها فریاد برآورند.
به امید آبادانی بلوچستان
Be the first to comment