«نمی‌میره، اگر مرد خودم خونش را میدهم»

رسانک/ «نمی‌میره، اگر مرد خودم خونش را میدهم». چقدر هولناک است شنیدن این جمله که نشان از ارزانی خون و عزت بلوچ و قلدری و رذالت حاکمان ایران است.

استعمارگرانی که خانه و کاشانه مان را تصرف کرده اند و چوب و چماقشان را هر روز بر سر مادرانمان فرود می آورند و صدای بی کسی مادرانمان، صدای زجه هایی که از روی ناچاری و بی کسی دست به سوی آسمان برای نابودی این رژیم بلند میکنند و از خدای خود طلب دادرسی میکنند و آه و افسوس بر ما که همه آنرا فقط نظاره میکنیم بی آنکه عرق شرم بر جبین‌مان آید. بی آنکه جرأت همراهی و همصدایی آنان را داشته باشیم. بی آنکه صدای مظلومیت آنان باشیم.

افسوس که این سکوت مرگبار ما برای مادرانمان دردناک تر از چماق این ظالمان است چون می‌دانند که “این سکوت ماست که باعث مظلومیت آنان شده نه قدرت ظالمان”.

شرم و افسوس بر صاحب منصبان و منبرانی که برای مشروعیت بخشیدن به این ظالمان از هیچ تلاشی فروگذار نمی‌کنند و برای دشمنان این خاک سینه چاک می‌کنند و در انتخابات در هر کوچه و برزن دکانی برای خویش می‌گشایند و به مردم امید واهی می‌دهند و زیر بیرق این رژیم و الطاف ولایی ، نظاره گر لگدمال شدن خاک و سرزمین و ناموس‌مان هستند.

آنهایی که خود را ناجیان ملت بلوچ می‌نامند و در عمل خلاف آن می‌کنند ولی دیگر وقت آن است که دل به این منفعت طلبان نبندیم و خودمان صدای مادران‌مان باشیم و سکوتمان را برای دادخواهی آنها بشکنیم و صدای مظلومیت مادرانمان و سرزمین مادری‌مان باشیم.

Be the first to comment

Leave a Reply

Your email address will not be published.


*