رسانک/ خاک و غبار و مرکب و مرگ،
جاده ای از آتش و دشمنی ضحاک صفت،
سهم تو مگر غیر از این هم میتوانست باشد،
سهم تویی که از این جهان جز تکه نانی برای فرزندانت نخواستی.
تو باید کشته میشدی و جنازه ات اینگونه قامت رفیقانت را خم میکرد تا همه میفهمیدند که تو و ماها در سرزمینمان جز سوگ و عزا سهمی نداریم ، چه دردناک هست این نظاره.
دیدن قامت خود در جنازه تو که سهم امروز تو بود و سرنوشت فردای ما و چه دردناک هست این سرنوشت برای مادران و فرزندانمان…!!!
Be the first to comment