فریاد دادخواهی همسر عبیدالله اربابی : ای بی وجدانها بگویید دستگیرش کردید؟

به گزارش رسانک به نقل از کانون حقوق بشری نه به زندان – نه به اعدام همسر عبیدالله اربابی از ۱۸ ماه بی خبری ازهمسرش که به دست ماموران اطلاعات بازداشت شده خبرداد.

ماموران اطلاعات پس از بازداشت عبیدالله اربابی( حمیدالله )، بازداشت او را انکار و از پاسخگویی در خصوص سرنوشت او خودداری کرده اند.

یک منبع نزدیک به خانواده عبیدالله اربابی به کانون حقوق بشری نه به زندان – نه به اعدام ۱۶ شهریور ۹۹ گفت: «روز اول فروردین ماه ۹۸، ماموران اطلاعات پس از یورش به منزل عبیدالله (حمید اربابی) او را بازداشت و به محل نامعلوم منتقل کردند».
پس از مراجعه زبیده ملازهی، همسر آقای عبیدالله اربابی برای پیگیری وضعیت همسرش، وی را به مدت ۲۴ ساعت بازداشت و پس از انکار از بازداشت وی به او گفته شد: «نظام جمهوری اسلامی شوهر تو را دستگیر نکرده است. خودت سربه نیستش کرده ای و یا او را از کشور فراری داده ای.»
حمیدالله (عبیدالله اربابی) متولد ۱۳۶۵، شهروند اهل چابهار است. وی دارای دو فرزند دختر و دو فرزند پسر است.

زبیده ملازهی در خصوص بازداشت همسرش چنین گفته است:

«یک سال و ۶ ماه است که همسرم را دستگیر کرده اند. ساعت ۱۱ شب یک نفر از زاهدان زنگ زد و گفت که من از آگاهی استان تماس میگیرم و به عبیدالله بگویید خودش را معرفی بکند. درحالیکه او بیگناه بود و کاری هم به این نظام نداشت.
ساعت ۲ نیمه شب بود. خانواده ام همه خواب بودند. فرزند کوچکم گریه می کرد و آرام نمی شد. او را بغل کردم و به حیاط بردم. ناگهان درب حیاط خانه باز شد و ۷ نفر مسلح وارد شدند.
یکی از آنها که لباس نظامی به تن داشت سراغ همسرم را گرفت. گفتم اینجا نیست. ۲ نفر دیگه با لباس بلوچی و مسلح کنار من ایستادند و تهدیدم کردند که اگر یک کلمه حرف بزنی شوهرت را می کشیم و بدون اینکه به من حکمی نشان بدهند وارد اتاق شوهرم شدند و او را بردند. من دنبالشان راه افتادم سوال کردم که شوهرم را کجا می برید؟ جرمش چیست؟ شما از کجا آمده اید؟ یکی از آنها گفت فردا با یک سند به اطلاعات چابهار بیا. من نفهمیدم آنها از کدام ارگان بودند. ولی به من گفتند که به اطلاعات چابهار بروم.»

زبیده ملازهی در خصوص پیگیری از وضعیت همسرش، انکار و عدم پاسخگویی ارگانهای امنیتی می گوید:

«من به همه ارگانهای امنیتی و حتی دادگاه مراجعه کردم. در آگاهی مرا ۲۴ ساعت بازداشت کردند. ماموران به من گفتند که نظام جمهوری اسلامی شوهر تو را دستگیر نکرده است. خودت سربه نیستش کرده ای و یا از کشور او را فراری داده ای.
به آنها گفتم: اگر هر کاری کرده باشم چرا پیش شما بیایم؟ گفتند تو میخواهی دستگاه قضایی را گمراه کنی. گفتم حرفهایی که شما از دستگاه قضاییه تان می زنید تابحال به فکرم هم نرسیده است. آنها مرا تا ساعت ۱۲ شب بازجویی و تهدید کردند که در صورت اعتراض بیشتر مرا نیز بازداشت خواهند کرد. ولی من درمقابل آنها ایستادم و گفتم آمده ام که حقم را بگیرم. به هر دری زدم هیچ خبری از همسرم به من ندادند.»
وی ضمن نگرانی بسیار از ۱۸ ماه بی خبری از همسرش از هموطنان خواست که صدای تظلم خواهی او باشند و چنین گفت:
«حالا میخواهم صدایم را به گوش جهان برسانم که ما مردم ایران زیر بار چه ظلم و ستم هایی هستیم. آخر به کدامین جرم؟ من یک زن ۲۹ ساله با این همه درد هستم. بچه های قدونیم قدم را چطور آرام کنم؟ دو سال است در انتظار یک خبر هستیم. ولی ای بی وجدان ها…. بگویید دستگیرش کردید. جرمش چیست؟ و او را کجا بردید؟

خانم ملازهی که دارای ۴ فرزند است، در خصوص وضعیت دردناک فرزندانش در نبود پدر چنین گفت:
«بچه هایم هر روز منتظر خبری از پدرشان هستند. دختر ۵ ساله رابعه از زمان بازداشت پدرش دچار مشکلات روحی شده و هذیان می گوید. وقتی عکس پدرش را به او نشان میدهم چشمانش را می بندد و می گوید من نگاه نمی کنم. یک پسرم کلاس اول راهنمایی و پسر دیگرم کلاس چهارم ابتدایی است.»

Be the first to comment

Leave a Reply

Your email address will not be published.


*