✍مراد بلوچ
در سرزمینی به نام بلوچستان، حقیقت زیر سایه گلوله و روایتهای جعلی پنهان مانده است؛ روایتهایی که نه از دل مردم، بلکه از زبان مزدورانی بیرون میآید که نان را به بهای خون میخورند و ننگ را به لبخند میپوشانند.
در روستای گونیچ شهرستان خاش، بار دیگر مرگ با گلولههای حکومتی بر پیکر زنان بیدفاع نشست. دوازده زن بلوچ، مادر، خواهر و دختر، میان خاک و خون افتادند؛ بیآنکه حتی فریادشان در رسانههای رسمی بازتاب یابد. در برابر این جنایت، رژیم بار دیگر برای شستن دستان خونآلود خود، روایتی دروغین ساخت و آن را از زبان کسانی بازگو کرد که بلوچ بودن را به حاکمیت فروختهاند.
همین روایتهای جعلی، جمعههای خونین زاهدان و خاش را تحریف کردند؛ قتل یوسف شهلیبر، کودک پنجساله بلوچ را به فراموشی سپردند؛ نام معلم زن سرپرست خانوار را محو کردند؛ مرگ سوختبران را توجیه کردند و اعدام جوانان بلوچ را با اتهاماتی امنیتی مشروع جلوه دادند.
اکنون که رژیم پس از شکستهای منطقهایاش، تمام توان خود را علیه مردم بیدفاع بلوچستان بهکار گرفته، همان مردمی که قرنها با فقر و تبعیض جنگیدهاند، باید با تحقیر، گلوله، اعدام و دروغ نیز بجنگند.
ننگ بر آن صاحبمقام بلوچنما که برای سهمی ناچیز در سفره قدرت، مهر تأیید بر این دروغها میزند؛ او شریک جنایت است، شریک قتل یوسف، شریک مرگ آن معلم، شریک خون آن دوازده زن.
در سرزمین ما، حقیقت زنده است، هرچند در محاصره. ما روایت میکنیم، فریاد میزنیم و مینویسیم؛ تا روزی تاریخ بداند که این مردم، نه قربانیان خاموش، که قهرمانان بیسلاح بودند.
Be the first to comment