✍️عبدالله بلوچی
خانه ای به اسم بلوچستان ، که از او فقط یک اسم در جهان باقی مانده و آنهم برای آنها که تخم کینه و دشمنی در سینه دارند سنگینی میکند و تمام تلاششان را میکنند تا این اسم را نیز محو و نابود کنند.
صدای فرزندان بلوچستان باشیم که در خانه و جاده و کوهستان خونشان ارزان ریخته میشود ، صدای پدران بلوچی باشیم که برای یک تکه نان هر روز می میرند و زنده میشوند تا بتوانند شکم فرزندانشون را به اندک لقمه ای سیر کنند و یا اینکه در این کارزار ، طعمه شکارچیانی شوند که سوغاتی جز مرگ و وحشت برای بلوچستان به همراه نداشته اند.
صدای اعدامیانی باشیم که در سکوت خبری ، بخاطر اهداف شوم رژیم روزانه به جوخه دار سپرده می شوند و یا در نوبت اعدام هستند.
آمده ایم تا صدای مادرانی باشیم که چراغ خانه هایشان توسط این رژیم برای همیشه خاموش گشته است و سوگ و درد این رنج، وجود این مادران را نیز خاموش و سرد نموده.
صدای حسین ۱۳ ساله ، شیرمردی که در خردسالی به همه ما درس آزادگی داد و برای دادخواهی برادرانش و آزادی سرزمینش فریاد زد ، فریادی از درد و رنج سرزمینش ، فریادی که خسته از نسل کشی در سرزمین مادریش بود ، سرزمینی که زبان و فرهنگش سالهاست مورد تجاوز بدخواهانش هست و منابعش در حال چپاول کردن ، فریادی که چنان رسا و بلند بود که به گوش همه جهانیان رسید.
ما آمده ایم تا دنباله رو آن صدا باشیم و فریاد بزنیم که دیگر کافیست ، امروز دیگر بلوچستان سکوت نمیکند و شاهد پرپر شدنه فرزندانش در سکوت نخواهد بود.
چون فهمید ایم که اگر ما سکوت کنیم یا فریاد بزنیم محکوم به مرگ و سرکوب هستیم ، چون جرم ما بلوچ بودن هست و سزای این جرم در این رژیم جز مرگ نیست.
آمده ایم تا همصدا با بلوچستان باشیم و فریاد مظلومیتشان را به گوش جهانیان برسانیم.
Be the first to comment