تکثرستیزی در پوشش میهن‌دوستی؛ تمامیت‌خواهی ایرانی‌محور و سرکوب ملت‌های تحت ستم

رسانک/ در سال‌های اخیر، شاهد گسترش گفتمان تمامیت‌خواهانه‌ای از سوی برخی از ایرانیان، به‌ویژه آن‌هایی که خود را نماینده “ملت برتر” یا “ایرانی اصیل” می‌دانند، بوده‌ایم. این افراد نه‌تنها در داخل کشور بلکه حتی در جوامع مهاجر ایرانی در کشورهای توسعه‌یافته نیز چنین نگرش‌هایی را با خود حمل کرده‌اند. نگرشی که با تکذیب هویت دیگر ملت‌های ساکن در جغرافیای موسوم به ایران، همزیستی برابر را به چالش کشیده است.

این طیف از ایرانیان با نگاهی از بالا به پایین، همواره تلاش داشته‌اند تا ملت‌هایی چون «بلوچ‌ها»، «کوردها»، «عرب‌ها» و…. را به حاشیه رانده و صدای عدالت‌خواهی آنان را با برچسب‌هایی چون «تجزیه‌طلب» و «تروریست» خاموش کنند. حتی زمانی که فعالان این ملت‌های تحت ستم، به‌طور مسالمت‌آمیز از حقوق پایه‌ای خود مانند آموزش به زبان مادری یا اداره امور منطقه‌ای سخن می‌گویند، به‌سرعت با فضای مسموم این گفتمان تمامیت‌خواه مواجه می‌شوند که قصد دارد خواسته‌های آنان را تحریف و بی‌اعتبار جلوه دهد.

این افراد با بهره‌گیری از رسانه‌ها، شبکه‌های اجتماعی و حتی جایگاه‌های آکادمیک و سیاسی در خارج از کشور، سعی دارند نوعی همسان‌سازی فرهنگی تحمیل‌شده را به‌عنوان «وحدت ملی» جا بزنند. آنان «گیوه» ایرانی بودن را به پا می‌کنند، اما آن را تنها بر اساس فرهنگ و زبان خود تعریف می‌کنند. در این بین، نه‌تنها خواسته‌های برحق دیگر ملت‌ها نادیده گرفته می‌شود، بلکه تلاش می‌شود آنان را وادار به تبعیت از یک هویت قالبی و تحریف‌شده کنند.

این افراد از درک ساده‌ترین اصول انسانی و حقوق فرهنگی عاجز مانده‌اند. آنان نمی‌خواهند بپذیرند که هر ملت، از جمله کوردها، بلوچ‌ها و عرب ها حق دارد به زبان مادری خود سخن بگوید، ادبیات و شعر خود را تولید کند، لباس ملی خود را با افتخار بپوشد، آیین‌ها و سنت‌های خود را زنده نگه دارد و تاریخ خود را همان‌گونه که بوده بازخوانی و بازسازی کند. این حقوق، نه تنها یک امتیاز ویژه نیست، بلکه از ابتدایی‌ترین حقوق فرهنگی و اجتماعی هر ملت به شمار می‌رود که در جوامع دموکراتیک مورد احترام و حمایت قانونی قرار دارد.

اما تمامیت‌خواهان، با نگاهی انکارگر، تلاش می‌کنند هویت ملت‌های غیرفارس را به حاشیه برانند، آن را بی‌ارزش جلوه دهند و هرگونه تلاش برای احیای آن را با واژه‌های خطرناکی چون «تجزیه‌طلبی» و «تروریسم» آلوده کنند. در حالی که در بسیاری از کشورها، حق آموزش به زبان مادری، اداره امور محلی، حفظ و ترویج فرهنگ قومی و حتی داشتن پارلمان‌های منطقه‌ای، امری پذیرفته‌شده و قانونی است، اینجا چنین مطالباتی جرم تلقی می‌شود.

بر اساس اسناد و معاهدات بین‌المللی، از جمله میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی (مصوب ۱۹۶۶)، اعلامیه جهانی حقوق بشر، و همچنین اعلامیه سازمان ملل درباره حقوق ملت‌های بومی، هر ملت حق دارد آزادانه سرنوشت خود را تعیین کند، در توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خود نقش مستقیم ایفا نماید و منابع طبیعی سرزمین خود را مدیریت کند. همچنین در کنوانسیون‌های مرتبط با حقوق اقلیت‌ها، بر حق آموزش به زبان مادری، حفظ میراث فرهنگی و مشارکت مؤثر در تصمیم‌گیری‌های سیاسی تأکید شده است. بنابراین خواسته‌هایی که ملت‌های بلوچ، عرب و کورد و دیگر ملت‌های غیرمسلط در ایران مطرح می‌کنند، نه تنها مشروع است بلکه ریشه در اصول پذیرفته‌شده حقوق بین‌الملل دارد.

پایداری یک کشور نه در تحمیل هویت واحد، بلکه در پذیرش تنوع و احترام به حق تعیین سرنوشت و حق حاکمیت ملت‌هاست. برچسب زدن به ملت‌های عرب، بلوچ و کورد با واژگان توهین‌آمیزی چون «تجزیه‌طلب» و «تروریست»، نه‌تنها مشکلی را حل نمی‌کند، بلکه شکاف‌ها را عمیق‌تر می‌سازد.

راهکار برای رهایی این دسته از تمامیت‌خواهان از بند تک‌نگری، پیش از هر چیز نیازمند بازنگری در باورهای نژادمحور و مرکزگرایانه آنان است. آنان باید بپذیرند که ایران، صرفاً یک زبان، یک فرهنگ یا یک روایت تاریخی نیست، بلکه مجموعه‌ای از ملت‌ها با هویت‌های مستقل و حق‌طلبانه است. آشنایی با اصول حقوق بشر، مطالعه تجربیات موفق کشورهای چندملیتی، گفت‌وگو با فعالان ملت‌های تحت ستم و پذیرش واقعیت تاریخی تبعیض ساختاری، می‌تواند گام‌هایی در جهت رهایی از این ذهنیت انحصارطلب باشد. رها شدن از «ترس از تفاوت» و جایگزینی آن با احترام به تنوع، کلید ساختن جامعه‌ای است که به‌جای سرکوب، بر پایه عدالت و برابری بنا شود.

Be the first to comment

Leave a Reply

Your email address will not be published.


*