فروپاشی مدیریت آب در بلوچستان؛ از سدهای نیمه‌خالی تا تشنگی مردم پایین‌دست

✍ ماهکان بلوچ

بحران آب در بلوچستان، دیگر یک هشدار محیط‌زیستی نیست؛ نشانه‌ای روشن از فروپاشی مدیریت منابع آب در یکی از خشک‌ترین و در عین‌حال مهم‌ترین مناطق کشور است. بررسی آخرین داده‌های مخازن سدهای جنوب‌شرق نشان می‌دهد که ذخایر آبی استان در حال رسیدن به کمترین سطح تاریخی خود است؛ مسئله‌ای که زندگی میلیون‌ها نفر را تهدید می‌کند و تبعیض ساختاری در مدیریت آب را عیان‌تر می‌سازد.

در ناحیه غرب اقلیم بلوچستان، سد جیرفت با ظرفیتی نزدیک به پانصد میلیون مترمکعب، در حالی تنها حدود هفتاد و هشت میلیون مترمکعب آب دارد که رودخانهٔ هلیل‌رود – منشعب از جبال‌بارز و گذرنده از سرزمین تاریخی بلوچ‌ها – باید منبع اصلی تغذیهٔ آن باشد. وضعیت در سد جگین نیز مشابه است؛ هرچند روی نقشه در هرمزگان ثبت شده، در قلمرو سرزمین بلوچ قرار دارد و با ظرفیت بیش از دویست میلیون مترمکعب تنها نزدیک به نیمی از آن پر است. سدهای کهیر، پیشین، زیردان و ماشکید علیا نیز به ترتیب با ذخیره‌هایی کمتر از انتظار، تصویری نگران‌کننده‌تر ارائه می‌کنند: سد پیشین با تنها هفت درصد، زیردان با دو درصد و ماشکید علیا با کمتر از ده درصد پرشدگی. مجموعهٔ این داده‌ها نشان می‌دهد که جنوب‌شرق کشور نه‌تنها درگیر کاهش ورودی آب است، بلکه با مدیریتی مواجه شده که توان حفاظت از منابع موجود را ندارد.

ریشه‌های بحران را باید در چند محور دنبال کرد. نخست، سیاست‌گذاری‌های نادرست در سطح ملی که طی دهه‌های گذشته سدسازی را بدون توجه به اقلیم، ورودی‌های پایدار، و آینده‌نگری علمی دنبال کرده‌اند. بسیاری از سدها در مناطقی احداث شده‌اند که نه ورودی دائمی داشته‌اند و نه ظرفیت ذخیرهٔ مؤثر. همزمان برداشت‌های غیراصولی، تخصیص‌های رانتی و افتادن مدیریت سدها و شبکه‌های آبرسانی در اختیار نهادهای شبه‌دولتی، باعث شده بخش بزرگی از حق‌آبهٔ کشاورزان و روستاییان از دشتیاری و باهوکلات گرفته تا چابهار و کنارک، به زمین‌های کشت صنعتی قدرتمندان گره بخورد. روستاییانی که آب شرب خود را نیز به‌سختی تأمین می‌کنند این بی‌عدالتی را با تمام وجود لمس کرده‌اند.

عامل مهم دیگر، رها شدن آب‌های سطحی و روان‌آب‌هاست. در منطقه‌ای که هر لیتر آب ارزش حیاتی دارد، میلیاردها مترمکعب آب باران و سیلاب، بدون هیچ سامانهٔ آبخیزداری مؤثر، به دریا یا خارج از مرزها هدایت می‌شود. این در حالی است که بلوچ‌ها دهه‌ها پیش بدون سد، بدون چاه‌های عمیق و بدون ابزار صنعتی، با هوتگ‌ها، بندسارها و کانال‌های سنتی، آب را مهار می‌کردند و کشاورزی سرسبزی را حفظ می‌کردند؛ روشی که پایداری آن را نسل‌ها تجربه کرده بودند.

ضعف زیرساخت‌های مدرن نیز این بحران را تشدید کرده است. بسیاری از کشورهایی که بارندگی کمتری از بلوچستان دارند، بخش بزرگی از آب مورد نیاز خود را از بازچرخانی فاضلاب و آب‌شیرین‌کن‌ها تأمین می‌کنند؛ اما ایران هنوز فاقد شبکه‌ای فراگیر و جدی برای تصفیهٔ مدرن، بازچرخانی و آب‌شیرین‌کنی است. همزمان نبود ابزارهای مدیریت بهینهٔ مصرف، از آبیاری قطره‌ای تا سامانه‌های هوشمند، الگوی مصرف را در وضعیتی نگه داشته که کشاورزی با بهره‌وری کمتر از چهل درصد بیش از هشتاد درصد آب کشور را می‌بلعد.

در مجموع، بحران آب در بلوچستان پدیده‌ای طبیعی نیست؛ حاصل دهه‌ها مدیریت نادرست، تصمیم‌های غیرعلمی، برداشت‌های بی‌رویه، دخالت نهادهای قدرت در منابع محلی و نبود قوانین شفاف و قاطع در مصرف و تخصیص آب است. این روند نه‌فقط محیط زیست، بلکه زندگی اقتصادی و اجتماعی مردم بلوچستان را به مرز فروپاشی رسانده است.

راه برون‌رفت از این وضعیت تنها در اصلاح حکمرانی آب است: تعریف دوبارهٔ نظام تخصیص و نظارت، توسعهٔ فوری فناوری‌های بازچرخانی و شیرین‌سازی، ایجاد شبکه آبرسانی استاندارد، اصلاح الگوی کشت و محدود کردن دخالت‌های غیرکارشناسی. اما واقعیت این است که تحقق این اصلاحات به اراده‌ای سیاسی نیاز دارد که ساختار کنونی قدرت آن را فراهم نکرده و نمی‌کند. همان‌گونه که درآمدهای عظیم نفت و گاز ایران به‌دلیل سوءمدیریت هرگز به رفاه عمومی تبدیل نشد، هیچ میزان بارش هم نمی‌تواند بدون تغییرات بنیادین در شیوهٔ حکمرانی، ایران و بلوچستان را از ورشکستگی آبی نجات دهد.

Be the first to comment

Leave a Reply

Your email address will not be published.


*