یعقوب مهرنهاد؛ فریاد خاموش عدالت و نامی ماندگار در بلوچستان

✍ ایرج بلوچ

قلم، تیزتر از شمشیر و ماندگارتر از هر سلاح است؛ اما چه دردناک است هنگامی که این قلم، به جرم گفتن حقیقت، به سکوت کشیده شود. یعقوب مهرنهاد، آن جوان بلوچ، با قلمش نه‌تنها واژه‌ها که فریادهای فروخفته‌ی ملتی را نگاشت. او از زخم‌های کهنه‌ی بلوچستان نوشت، از مادران داغدار، از جوانان دربند، از کودکانی که آینده‌شان زیر سایه‌ی ظلم، تاریک و دیجور بود.

یعقوب، صدای عدالت بود؛ صدایی که در نشست‌های «جوانان پرسشگر، مسئولین پاسخگو» طنین‌انداز شد و لرزه بر اندام ستم‌پیشگان انداخت. او با نوشته‌هایش، نه‌فقط دردهای هزاران‌ساله‌ی مردمش را عیان کرد، بلکه آگاهی را چون مشعلی در دل‌های خاموش روشن ساخت. اما این روشنگری، برای ظالمان تاب‌آوردنی نبود.

در بهاری غم‌انگیز از سال ۱۳۸۶، یعقوب را همراه با برادر خردسالش به بند کشیدند. پنج ماه شکنجه، بازجویی و محاکمه‌ای ناعادلانه، تنها به جرم حقیقت‌گویی. و سرانجام، در چهاردهم مرداد ۱۳۸۷، در ۲۸ سالگی، در زندان زاهدان، قلبش را خاموش کردند. خانواده‌اش را حتی از وداع آخر محروم ساختند و سه فرزند خردسالش را بی‌پدر گذاشتند.

یعقوب مهرنهاد، قهرمانی است که نامش در قلب بلوچستان جاودانه شد. اعدام او نه‌تنها خاموشی یک انسان، که تلاشی برای خاموش کردن عدالت بود. اما مگر می‌توان فریاد قلم را برای همیشه ساکت کرد؟ یاد یعقوب، چون تفتان استوار، در خاطر ملت بلوچ زنده است و خواهد ماند.

درد او، درد ملتی است که هنوز زیر سایه‌ی ستم نفس می‌کشد؛ و قلمش، مشعلی است که هرگز خاموش نخواهد شد.

Be the first to comment

Leave a Reply

Your email address will not be published.


*