“فرزاد سنچولی”، شهروندی که بی‌گناه اعدام شد!

به گزارش رسانک، سحرگاه روز دوشنبه ۱۹ شهریور ماه ۱۴۰۳، “فرزاد سنچولی” به همراه دستکم پنج زندانی دیگر در سن جوانی و پس از سال‌ها دست و‌ پنجه نرم کردن با تبعیضات و ناعدالتی ها در زندان مرکزی زاهدان اعدام شد.

فرزاد ۲۹ ساله فرزند غلام، متاهل و دارای دو پسر یک ساله و ۷ ساله و یک دختر ۹ ساله و اهل زابل است که در سال ۱۴۰۰ در حالی که با خودروی خود در اطراف شهر دوست محمد در حال تردد بود، توسط نیروهای نظامی بازداشت شد. او بدلیل بنیه ضعیف اقتصادی و نبود شغل مناسب به کار بارکشی روی آورده بود و در روزی که بازداشت شد، صاحب بار گفته بود فقط بار را به مقصد برساند و از محتوای آن هیچ اطلاعی به فرزاد نداده بود. پس از بازداشت فرزاد، نیروهای نظامی بعد از دو ماه صاحب بار را نیز بازداشت کردند ولی بدلیل نفوذ او در دستگاه‌های دولتی و پرداخت پول، خیلی زود آزاد شد و همه اتهامات بر علیه فرزاد استفاده شدند.

فرزاد در دادگاهی که در مدت زمانی کوتاه برگزار شد، همه داستان را برای قاضی تعریف کرد ولی قاضی بدون توجه به اظهارات او، حکم اعدام با یک درجه تخفیف بدلیل عدم داشتن سوءسابقه و پرونده کیفری صادر کرد و پس از آن این شهروند به زندان زابل منتقل شد.

این شهروند در زندان زابل با اخلاق خود توانسته بود دوستانی را برای خود جمع کند و نسبت به عدم رعایت قوانین توسط مسئولان اعتراض کند. پس از یک سال، رئیس زندان زابل، آقای “نظام دوست”، با طرح اتهام “شورش در زندان” این زندانی را با توجه به نفوذی که در بین قضات داشت، به زندان مرکزی زاهدان منتقل کرد.

مسئولان زندان زاهدان نیز در حالی این شهروند را تحویل گرفته‌اند که که خانواده وی تا سه ماه از انتقال او خبر نداشته‌اند و فرزاد اجازه تماس تلفنی نیز نداشته است. مسئولان این زندان، ابتدا او در قرنطینه زندان نگهداری کرده‌اند و بعد از سه ماه به او فقط در حد دو دقیقه اجازه تماس داده‌اند و او خبر از انتقال خود داده است. او همچنین گفته که در طول این مدت بارها از سوی مسئولان زندان زاهدان بوسیله چوب مورد ضرب و شتم قرار گرفته است.

صبح روز ۱۸ شهریور ماه، مسئولان زندان مرکزی زاهدان با خانواده فرزاد تماس گرفتند که حوالی غروب ساعت شش برای انجام آخرين ملاقات با فرزاد به این زندان مراجعه کنید. در منزل قیامت به پا شده بود و هیچ کس از شدت ناراحتی و نگرانی نمی‌دانست چکار کند. در همان روز همگی به زاهدان رفتیم و آخرين دیدار با او را انجام دادیم و سحرگاه روز ۱۹ شهریور پیکر بی‌جان او تحویل خانواده شد.

سر فرزاد در حالی به چوبه دار رفت که در استان بلوچستان و سیستان هیچ تلاشی برای اشتغالزایی و ایجاد شغل پایدار برای جوانان رعنایی مانند او از سوی حاکمیت ایجاد نمی‌شود و سالانه صدها شهروند دیگر قربانی سیاست‌های تبعیض آمیز رژیم جمهوری اسلامی ایران و کودکان خردسال آنها یتیم می‌شوند.

براستی چه کسی پاسخ سوالات سه کودک خردسال فرزاد را زمانی که می‌پرسند سرنوشت پدرمان چه شده را خواهد داد؟

Be the first to comment

Leave a Reply

Your email address will not be published.


*