طلای تفتان؛ زخمی باز بر پیکر بلوچستان و نمادی از طمع و خیانت در سایه توسعه‌ دروغین

✍ مراد بلوچ

طلای تفتان، زخمی باز بر تن رنج‌کشیده بلوچستان است؛ زخمی که هر روز با دستان طمع‌کاران دولت و رانت‌خواران عمیق‌تر می‌شود. کوه تفتان که روزی نماد زندگی، آب و سرسبزی بود، امروز زیر چنگال ماشین‌های معدن و بی‌رحمی کسانی فرو می‌ریزد که به جای خدمت، خون مردم را می‌مکند. در دل این کوه، جویندگان طلا به نام توسعه خاک را می‌شکافند، اما نه برای آبادانی که برای پر کردن جیب‌های خود.

پشت این پروژه‌های پر زرق و برق، حقیقتی تلخ پنهان است؛ طلای تفتان با سم، باطله و مرگ آمیخته است. سدهای باطله معدن، پر از زهر سیانور و فلزات سنگین، مثل هیولایی خاموش بر زمین نشسته‌اند و جان زمین را می‌مک‌اند. آب چشمه‌ها که روزی زندگی‌بخش بود، حالا بوی مرگ می‌دهد. رودخانه‌هایی که از دل تفتان جاری می‌شدند، امروز رنگ تیره گرفته‌اند و به جای حیات، بیماری و نابودی به روستاها می‌برند.

کودکان بلوچ که باید با خنده‌هایشان کوه را زنده می‌کردند، امروز با پوستی بیمار، چشمانی خسته و دستانی خالی به زمین خشک و آلوده نگاه می‌کنند. مادرانشان از ترس آب آلوده و از ترس بیماری، جرعه‌ای آب را با دل لرزان به فرزندان خود می‌دهند. معدن تفتان نه برای مردم بلوچستان که علیه آن‌ها ساخته شده است. سود آن به تهران و مراکز قدرت می‌رود، اما دود، سم و فقرش در ریه‌های مردم تفتان می‌ماند. جوانانش بی‌کار و ناامیدند، زمین‌هاشان خشک و بی‌حاصل و خانه‌هایشان پر از درد. وقتی مردم لب به اعتراض باز می‌کنند، صدایشان را با تهدید و زندان خاموش می‌کنند. آنجا که باید عدالت باشد، ظلم ریشه دوانده است؛ آن‌جا که باید نان از زمین درآید، زهر از دل خاک بیرون می‌زند.

طلای تفتان می‌درخشد، اما درخشش آن انعکاس آفتاب نیست؛ بازتاب خون، اشک و رنج مردمی است که قربانی طمع شده‌اند. هر دانه طلایی که از دل کوه بیرون می‌آید، گویی تکه‌ای از جان بلوچستان را با خود می‌برد. تفتان، کوه مقدس، امروز به تلی از درد بدل شده است؛ جایی که فرزندانش نه از فقر، بلکه از ستم و خیانت می‌میرند.

(ویدئو مربوط به تجمع اعتراضی مردم نسبت به استخراج معادن در ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ می‌باشد.)

Be the first to comment

Leave a Reply

Your email address will not be published.


*