معمای ترور ملا کمال صلاح‌زهی: بازخوانی روشن و انتقادی انگیزه‌ها و روایت‌های رسمی

ترور ملا کمال صلاح‌زهی، از ریش‌سفیدان و چهره‌های شناخته‌شده بلوچ در جنوب بلوچستان، در روز یکشنبه ۲۷ مهرماه ۱۴۰۴، موج تازه‌ای از نگرانی، سردرگمی و بی‌اعتمادی را در این منطقه برانگیخت. او که سال‌ها در حل اختلافات محلی و برقراری صلح میان طوایف بلوچ نقش فعالی داشت، پیش‌تر از مخالفان جمهوری اسلامی ایران بود و در عملیات مسلحانه علیه حکومت نیز شرکت داشت. با این حال، پس از میانجیگری بزرگان و دریافت «امان‌نامه» از حکومت، اسلحه را کنار گذاشت و به میان مردم بازگشت تا در مسیر آشتی و آرامش فعالیت کند. اما همان ویژگی‌ها که از او چهره‌ای مردمی ساخته بود، در نهایت به دلیلی برای ترورش تبدیل شد و این حادثه را به معمایی پیچیده و چندوجهی بدل کرد.

با توجه به سابقه و جایگاه ملا کمال، سه فرضیه درباره عاملان و انگیزه‌های ترور مطرح است:
فرضیه اول؛ دخالت حکومت از طریق عوامل بومی و ناشناس: این فرضیه بر اساس الگوی شناخته‌شده‌ای از رفتار حکومت شکل گرفته است. در گذشته نیز افرادی که با دریافت امان‌نامه به زندگی صلح‌آمیز بازگشته بودند، پس از مدتی در شرایطی مشابه حذف شده‌اند. تحلیلگران می‌گویند حکومت با چنین شیوه‌ای، ابتدا مخالفان را به آرامش و بازگشت به زندگی دعوت می‌کند تا آنان را از حالت تهدید خارج سازد، اما پس از آن در فرصت مناسب، آنها را با بهانه‌های مختلف از میان برمی‌دارد. هدف از این اقدام، جلوگیری از تبدیل شدن چهره‌های سابقاً مخالف به رهبران مستقل و محبوب محلی است—چهره‌هایی که ممکن است در آینده نفوذ مردمی‌شان برای حاکمیت خطرناک شود.

فرضیه دوم: گروه‌های مسلح مخالف حکومت: این احتمال به‌شدت ضعیف است. گروه‌های مخالف بلوچ معمولاً از درگیری با نیروهای بومی منطقه پرهیز دارند و تمرکز خود را بر نیروهای نظامی حکومتی می‌گذارند. در مواردی که اقدامی انجام داده‌اند، بی‌درنگ با انتشار بیانیه رسمی مسئولیت آن را پذیرفته‌اند تا پیام سیاسی خود را برجسته کنند. در ماجرای ملا کمال، هیچ گروهی مسئولیت را بر عهده نگرفت؛ همین مسئله، این فرضیه را بسیار کم‌اعتبار می‌کند.

فرضیه سوم: اختلافات شخصی و انتقام‌های محلی: با توجه به اینکه ملا کمال در حل نزاع‌ها و میانجیگری میان طوایف فعال بود، احتمال دارد افرادی که از تصمیمات یا داوری‌های او ناراضی بودند، از سر کینه یا انتقام اقدام کرده باشند. این فرضیه را نمی‌توان کاملاً رد کرد، اما هیچ نشانه روشنی از چنین انگیزه‌ای تاکنون وجود ندارد.

در مجموع، واقعیت در چنین پرونده‌هایی اغلب پنهان می‌ماند یا به گونه‌ای روایت می‌شود که تشخیص آن برای افکار عمومی دشوار گردد. تجربه نشان داده است که حکومت جمهوری اسلامی در مدیریت افکار عمومی و تغییر جهت روایت‌ها به سود خود مهارت زیادی دارد؛ از همین رو، بررسی بیانیه رسمی سپاه پاسداران اهمیت ویژه‌ای پیدا می‌کند.

قرارگاه قدس نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بلافاصله پس از حادثه، بیانیه‌ای منتشر کرد و ترور ملا کمال را به «گروهک‌های به قول خودش مزدور و وابسته به رژیم صهیونیستی اسرائیل» نسبت داد. این بیانیه در ظاهر کوشید ضمن محکوم کردن حادثه، آن را به دشمن خارجی ربط دهد و هم‌زمان بر وحدت شیعه و سنی تأکید کند. اما بررسی دقیق‌تر آن چند نکته مهم را روشن می‌کند:
یک: نسبت دادن ترور به اسرائیل: این بخش از بیانیه، از منظر منطقی و امنیتی پرسش‌برانگیز است. ترور ملا کمال هیچ نفعی برای اسرائیل ندارد. اسرائیل معمولاً کسانی را هدف قرار می‌دهد که در حوزه نظامی، اطلاعاتی یا هسته‌ای تهدیدی برای منافعش هستند. ملا کمال، یک معتمد محلی با نقش اجتماعی و نه نظامی بود و هیچ ارتباط مستقیمی با پرونده‌های امنیتی اسرائیل نداشت. بنابراین نسبت دادن این ترور به اسرائیل بیشتر شبیه به یک تاکتیک تبلیغاتی است تا واقعیتی مستند.
انحراف افکار عمومی: معرفی دشمن خارجی، ترفندی آشنا در گفتمان سیاسی جمهوری اسلامی است. این روش باعث می‌شود افکار عمومی به جای پرسش از مسئولیت داخلی و ضعف امنیتی، به سمت «دشمن بیرونی» هدایت شود. بدین ترتیب، حکومت از پاسخ‌گویی درباره علل واقعی حادثه و نقش احتمالی نهادهای خود طفره می‌رود.

دو:  تأکید بر “وحدت شیعه و سنی”: در ظاهر، سپاه تلاش کرده است ترور را اقدامی علیه وحدت مذهبی جلوه دهد و از مردم بخواهد تحت تأثیر آن قرار نگیرند. اما این پیام در بستر واقعی بلوچستان معنای دیگری پیدا می‌کند:
وحدت از دید حکومت: منظور از این «وحدت»، هماهنگی میان چهره‌های مذهبی و سیاسی وابسته به نظام است، نه اتحاد واقعی میان مردم شیعه و سنی. بسیاری از روحانیون و فعالان مستقل بلوچ، سپاه را عامل اصلی تبعیض مذهبی و قومی می‌دانند.

بهره‌برداری از تفرقه: حذف چهره‌های مردمی و مستقل مانند ملا کمال، عملاً به سود حکومتی تمام می‌شود که از ضعف و تفرقه میان طوایف سود می‌برد. با از میان رفتن رهبران صلح‌طلب، میدان برای نیروهای وابسته به حاکمیت بازتر می‌شود تا نفوذ خود را گسترش دهند.

نتیجه‌گیری: در فضای عمومی و شبکه‌های اجتماعی، تقریباً همه—چه موافقان و چه مخالفان حکومت—ملا کمال را به عنوان فردی صلح‌جو و خیرخواه می‌شناسند و از او با عنوان «شهید» یاد می‌کنند. این اتفاق نشان می‌دهد تصویر او در ذهن مردم با روایت رسمی سپاه که سعی دارد حادثه را نتیجه «توطئه دشمن خارجی» جلوه دهد، هم‌خوانی ندارد.

با جمع‌بندی قرائن موجود، فرضیه دخالت مستقیم یا غیرمستقیم حکومت، نسبت به دو فرضیه دیگر قوی‌تر به نظر می‌رسد. حذف فردی که سابقه مخالفت مسلحانه داشته اما به صلح روی آورده، می‌تواند برای نهادهای امنیتی معنای خاصی داشته باشد: جلوگیری از تثبیت نفوذ و مشروعیت چهره‌های مستقل و مردمی در مناطقی که حکومت در آن پایگاه اجتماعی ضعیفی دارد. به بیان دیگر، بیانیه سپاه پاسداران بیش از آنکه پاسخی به افکار عمومی باشد، ابزاری برای کنترل روایت و جهت‌دهی ذهنی مردم است. با متهم کردن اسرائیل، سپاه هم عامل واقعی را پنهان می‌کند و هم زمینه را برای تشدید حضور امنیتی خود در منطقه فراهم می‌آورد.

Be the first to comment

Leave a Reply

Your email address will not be published.


*