انکار حقیقت؛ سیاست رسمی جمهوری اسلامی ایران در بلوچستان

✍ مراد بلوچ

در سرزمینی که حقیقت را به زنجیر می‌کشند، نخستین قربانی همیشه انسانیت است. بلوچستان سال‌هاست قربانی این انکار سیستماتیک است؛ انکاری که از ترس افشای حقیقت زاده شده است. از تجاوز به دختر نوجوان ۱۵ ساله بلوچ در چابهار تا تعرض به چندین دانش‌آموز در ایرانشهر، لکه‌هایی بر دامان حاکمیتی است که خود را مدعی عدالت علوی می‌خواند اما در عمل از هیچ ظلمی فروگذار نمی‌کند.

«صمد ریگی»، فعال اجتماعی و مدنی شجاعی که صدای درد این کودکان شد، نه پاداشی از عدالت دید و نه حمایتی از قانون. او را بازداشت کردند چون حقیقت گفت. در نظامی که افشاگری جرم است و پنهان‌کاری پاداش دارد، دادخواهی به گناه بدل می‌شود و جنایت به سیاست. امروز بیش از هر زمان باید صدای صمد ریگی باشیم؛ صدای کسی که فریاد بی‌پناهان را پژواک داد و بهای آن را با آزادی‌اش پرداخت.

این همان الگوی تکرارشونده‌ای است که از چابهار تا زاهدان و خاش خون جاری کرده است. وقتی مردم در اعتراض به تجاوز سرهنگ «ابراهیم کوچکزایی»، فریاد دادخواهی سر دادند، پاسخ‌شان گلوله بود. جمعه‌های خونین بلوچستان، نه از خشم مردم، بلکه از لجاجت حاکمیت در انکار حقیقت زاده شد؛ حاکمیتی که به‌جای مجازات متجاوز، دهان عدالت‌طلبان را بست و شلیک را جایگزین پاسخ کرد. اما جمهوری اسلامی باز هم راهی جز انکار نمی‌بیند، زیرا پذیرش یعنی مسئولیت در برابر سال‌ها تحقیر، فقر، تبعیض و تجاوز.

در بلوچستان، حقیقت نه در دادگاه‌ها بلکه در نگاه مادرانی است که کودکانشان را به دست قانون سپردند و از قانون زخم گرفتند. این سرزمین از خون بی‌گناهان سیراب شده و هنوز ریش‌سفیدان بلوچ باید بدانند: سکوت، در چنین روزگاری، هم‌دستی است. تا زمانی که بزرگان این خاک خاموش بمانند، حاکمیت به انکار ادامه خواهد داد و هر روز، نام دیگری در کنار دختر نوجوان ۱۵ ساله بلوچ در چابهار و دانش‌آموزان ایرانشهر نوشته خواهد شد.

عدالت در بلوچستان اجرا نخواهد شد مگر آن‌که مردم خود علم حقیقت را برافرازند و در برابر انکار، فریاد شوند. انکار، دیوار پوسیده‌ای است که دیر یا زود فروخواهد ریخت. پیش از آن اما باید صداها زنده بمانند؛ صدای «صمد ریگی»، مادران داغ‌دیده و ملتی که تنها گناهش بلوچ بودن است.

Be the first to comment

Leave a Reply

Your email address will not be published.


*