گلیم و دست‌بافته‌های بلوچ؛ تاریخ، تکنیک‌ها، نقش‌مایه‌ها و چالش‌های امروز

به گزارش رسانک، امروز شنبه ۱ شهریور ماه ۱۴۰۴، بررسی میدانی و کتابخانه‌ای از سنت گلیم‌بافی و دیگر دست‌بافته‌های بلوچ نشان می‌دهد که این هنر کهن در گستره‌ای از بلوچستان (در هر سه قسمت تقسیم شده از طریق مرزهای گلداسمیت و دیورند ریشه دارد و در کنار قالیچه‌های پرزدار بلوچ، منظومه‌ای از بافته‌های تخت مانند گلیم ساده، سومک/سوزنی، خورجین، رختخواب‌پیچ، جل چهارپا و روآلات کوچک را در بر می‌گیرد؛ بافته‌هایی که قرن‌ها هم نقش کاربردی در زندگی کوچ‌رو و روستایی بلوچ داشته‌اند و هم نقش هویتی و امروز با وجود فشارهای اقتصادی و تغییر الگوی معیشت، همچنان به‌عنوان سرمایه فرهنگی و معیشتی بسیاری از خانواده‌های بافنده شناخته می‌شوند.

در این سنت، مواد اولیه به‌طور تاریخی از پشم گوسفند و بز تأمین می‌شده و در مواردی از موی شتر نیز بهره گرفته می‌شده است. در بسیاری از تولیدات امروزی، به‌ویژه برای استحکام و صرفه اقتصادی، چله‌های نخی نیز دیده می‌شود. در گلیم‌های بلوچ، بافت تخت با پودگذاری ساده و نیز بافت سومک/سوزنی رواج دارد؛ سومک روشی است که در آن پودهای رنگی دور تارها پیچیده می‌شوند و رویه‌ای یکنواخت و نسبتاً ضخیم پدید می‌آورند، در حالی که پشت کار ردی از نخ‌های برگردان باقی می‌گذارد. بسیاری از قالیچه‌های بلوچ—even وقتی پرزدار هستند—در ابتدا و انتهای خود نوارهای گلیم‌باف یا سومک دارند و شیرازه‌ها غالباً با موی بز تیره پیچیده می‌شود که استحکام و شناسنامه بصری خاصی به اثر می‌دهد.

کارکرد بافته‌های بلوچ با زیست‌جهان سازگار بوده است: اندازه‌های کوچک و قابل‌حمل برای نمازگاه و زیرانداز شخصی، جفت‌خورجین برای بار حیوانات، رختخواب‌پیچ برای جابه‌جایی اثاث، نوارها و کمربندهای بافته برای مهار بار و نیز روآلات برای محافظت و تزیین زین و پالان. با رشد بازار فرش در سده گذشته، علاوه بر این اقلام سنتی، قالیچه‌های اتاقی و بافته‌های سفارشی نیز به تولید افزوده شده و ذائقه بازار بر رنگ و نقش برخی محصولات اثر گذاشته است.

رنگرزی در نمونه‌های کهن عمدتاً با رنگ‌های گیاهی و منابع بومی انجام می‌شده و طیفی از قهوه‌ای‌های خاکی، قرمزهای عنّابی/لاکی، آبی‌های سیر و نخودی/شتری را پدید می‌آورده است. در تولیدات جدید، رنگ‌های شیمیایی نیز وارد چرخه شده‌اند؛ با این حال، گرایش به پالت‌های تیره با درخشش‌های محدودِ روشن همچنان امضای بصری بسیاری از بافته‌های بلوچ است. همین پالت محدود اما اندیشیده، در کنار بافت فشرده و جنس پشم محلی، حس وقار و ماندگاری به اثر می‌دهد.

نقش‌مایه‌ها غالباً هندسی و زاویه‌دارند: مدال‌های تکرارشونده هشت‌گوش و لوزی، ردیف‌مدال‌ها، راه‌راه‌های نقشی و در برخی نمونه‌ها نمایش نمادین درخت زندگی، محراب، چراغ و گاه شمایل انتزاعی شتر و پرندگان. در گلیم‌های راه‌راه بلوچ، نوارهای رنگی با فواصل منظم، میزبان چیدمان‌های کوچک از بافت سوزنی می‌شود و ریتمی چشم‌نواز می‌آفریند که هم کاربردی است و هم روایی؛ روایتی از مسیر، کوچ و تعادل.

از منظر ساختاری، گلیم بلوچ با پودگذاری دقیق و در برخی بخش‌ها با سومک‌های میان‌دار یا حاشیه‌ای شناخته می‌شود و لبه‌دوزی‌ها و گیس‌بافی‌های انتهایی، کار را از فرسایش مصون می‌دارد. در قالیچه‌های بلوچ، گره نامتقارن فارسی و رج‌شمار متوسط با یک‌پودی‌سازی در بافته‌های جدیدتر دیده می‌شود و وجود نوارهای گلیم‌باف بلند در ابتدا و انتها، هم امضا و هم راه‌حل فنی برای استحکام است. این جزئیات، کلید تشخیص میدان بافت و اصالت نیز به‌شمار می‌آید و به خریداران یاری می‌دهد تا نمونه‌های کارگاهیِ تقلیدی را از بافته‌های عشایریِ شخصی و روایت‌مند بازشناسند.

از نظر پراکندگی تولید، هرچند «بلوچ» یک نشانۀ فرهنگی-هویتی است، بخشی از آنچه امروز در بازار به این نام عرضه می‌شود در کارگاه‌ها یا روستاهایی بیرون از بلوچستان نیز بافته می‌شود؛ وضعیتی که هم به گسترش دامنه عرضه کمک کرده و هم مرزهای سبک‌شناختی را مخدوش ساخته است. تشخیص منطقه بافت نیازمند توجه همزمان به ساختار، الیاف، شیوه رنگرزی و زبان نقش است و بی‌توجهی به این نکات، به کاهش ارزش آثار اصیل و ضربه به معیشت بافندگان بومی می‌انجامد.

چالش‌های امروزین این هنر شامل دسترسی ناپایدار به مواد اولیه باکیفیت، افت صرفه اقتصادیِ بافت خانگی در برابر کارگاه‌های بزرگ، مهاجرت نیروی ماهر از روستاها و کمرنگ‌شدن انتقال سینه‌به‌سینه نقش‌ها و شیوه‌هاست. در کنار این‌ها، تغییر ذائقه بازار به سمت اندازه‌های استاندارد و رنگ‌های خاص، برخی بافندگان را به ساده‌سازی یا تکرار طرح‌های سفارشی سوق داده و زبان شخصیِ بافته‌های عشایری را در معرض خطر یکنواختی قرار داده است؛ خطری که اگر با آموزش و حمایت هدفمند همراه نشود، به فراموشی بسیاری از نقش‌های محلی و کاهش کیفیت می‌انجامد.

با وجود این چالش‌ها، ظرفیت‌های احیا روشن است: تقویت زنجیره ارزش از تهیه پشم تا رنگرزی طبیعی، برندسازی جغرافیایی برای مناطق بافت بلوچ، ایجاد کارگاه‌های کوچکِ روستا-محور با آموزش نسل جوان، مستندسازی نقش‌مایه‌ها و روایت‌های محلی و شفاف‌سازی بازار برای تفکیک آثار اصیل از تولیدات تقلیدی. توجه مسئولان و همراهی نهادهای مدنی و بازاریان منصف، می‌تواند ضمن حفظ کرامت بافندگان بلوچ، راه را برای پایداری اقتصادی این هنر باز کند؛ هنرِ کاربردی و هویتی‌ای که در هر تار و پود آن، روایت زندگی و زیست‌بوم بلوچستان تنیده شده و بی‌توجهی به آن، زیانی فرهنگی و معیشتی برای مردم این سرزمین در پی دارد.

(توضیح: ويدئو مربوط به گفتگوی خانم «مهوش اسعدی»، مدیر اداره میراث، گردشگری و صنایع دستی شهرستان سراوان و یکی از بافندگان بلوچ می‌باشد.)

Be the first to comment

Leave a Reply

Your email address will not be published.


*