مرزهای تحمیلی و انکار ملت‌ها؛ ضرورت پذیرش چندملیتی برای دموکراسی

✍نبی بلوچ

در ایران، مردم گاها درباره‌ بسیاری مسائل مانند فلسفی و اجتماعی آزادانه گفت‌وگو می‌کنند، اما وقتی به موضوعی مثل «تمامیت ارضی» می‌رسیم، همه چیز متوقف می‌شود. گویی مرزهای ایران ازلی و ابدی‌اند و نقد آن، کفر سیاسی است. این در حالی‌ست که ملت‌های متعددی در این سرزمین زندگی می‌کنند—از بلوچ و کرد گرفته تا ترک و عرب—که نه‌تنها در ساختار قدرت سهمی ندارند، بلکه وجودشان هم انکار می‌شود.

ساختار مرکزگرای کنونی، قدرت و ثروت را در دست گروهی خاص نگه داشته و با استفاده از ابزارهایی مانند آموزش رسمی، رسانه، سیاست زبانی و سرکوب، سعی می‌کند ملت‌های مختلف را در قالب یک «ملت واحد» حل کند. هویتی جعلی که بر اساس زبان فارسی، وفاداری به مرزهای تحمیلی و حذف تاریخ و زبان ملت‌ها بنا شده است.

این انکار سازمان‌یافته نه‌تنها تبعیض‌آمیز است، بلکه ناعادلانه و ناپایدار است. ملت‌های ساکن ایران حق دارند در قالب قرارداد اجتماعی جدید، جایگاه سیاسی، فرهنگی و زبانی خود را تعیین کنند. اگر این حقوق به رسمیت شناخته نشود، آن‌ها از حق فسخ این قرارداد برخوردارند. این حق، تهدید نیست، بلکه یکی از اصول اساسی دموکراسی در جوامع چندملیتی است. فدرالیسم یا حق تعیین سرنوشت، تجزیه‌طلبی نیست؛ بلکه احترام به تنوع است. اما روشنفکران مرکزگرا با استفاده از واژه‌هایی مثل «تجزیه‌طلبی»، سعی در ترساندن مردم و حفظ امتیازات خود دارند. آن‌ها نمی‌خواهند با واقعیت چندملیتی ایران روبه‌رو شوند، چون در این صورت باید از موقعیت برتر خود دست بکشند.

دموکراسی واقعی، بدون پذیرش ملت‌های متنوع، تحقق‌پذیر نیست. ایران نه یک ملت، بلکه سرزمینی از ملت‌هاست. باید از نگاه تک‌ملت، تک‌زبان، تک‌مرکز عبور کرد و ساختاری عادلانه و مشارکتی برای آینده ساخت، در غیر این صورت، این نظم ناعادلانه دیر یا زود فرو خواهد پاشید.

Be the first to comment

Leave a Reply

Your email address will not be published.


*