
✍مهسا میرلاشاری
در بلوچستان، سرزمینی که سالهاست میان فقر، تبعیض و سرکوب به فراموشی سپرده شده بار دیگر زنی جان باخت؛ نه در میدان نبرد که در تیررس سلاحی که قرار بود حافظ امنیت باشد. «حسنیه کلکلی»، زن جوان بلوچ نه سلاحی داشت نه جرمی مرتکب شده بود؛ اما قربانی سیستمی شد که امنیت را نه برای مردم بلکه علیه مردم تعریف میکند.
قتل حسنیه تنها یک فاجعه شخصی نیست، بلکه بازتاب تمامنمای سیاستهای تبعیضآمیز و خشونتپرور حکومت در قبال ملت بلوچ است. او کشته شد بی گناه، بیدفاع و بیدلیل. اما واکنش رسمی سکوت بود. نه رسانهای، نه گزارش رسمی، نه عذری، نه پاسخگویی. مرگ او، همانند بسیاری دیگر، تنها عددی نامرئی در آماری پنهان باقی ماند.
زنان بلوچ در دو جبهه میجنگند؛ یکی با فقر و فقدان امکانات اولیه زندگی و دیگری با نگاه امنیتی حاکمیتی که وجودشان را تهدید تلقی میکند. اگر نمیرند به حاشیه رانده میشوند؛ اگر کشته شوند بیصدا دفن میگردند. حسنیه، یکی از صدها زنیست که نامشان از حافظه رسمی پاک میشود اما در حافظه جمعی ملت زنده میمانند.
این نوشتار فریادی است در برابر سکوت. در برابر نظمی که زن بلوچ را نه فقط از حق حیات، که از حق دیدهشدن نیز محروم کرده است. ما مینویسیم تا یادشان خاموش نشود. تا بهخاطر داشته باشیم که گلولهای که حسنیه را کشت، فقط بدن او را هدف نگرفت، بلکه سینه زخمی یک ملت را شکافت.
Be the first to comment