
✍ مهسا اربابی
آنچه امروز در بلوچستان میگذرد، نه صرفاً نمود فقر اقتصادی که بازتاب یک نظم تبعیضآلود و تحمیلشده است. سالهاست که ملت بلوچ در مناطقی از رودبارزمین و گیاوانزمین تا سواحل بلوچستان، با فقدان ابتداییترین امکانات زیستی دستوپنجه نرم میکند؛ از نبود جاده و مراکز درمانی گرفته تا بیآبی، بیبرقی و نبود هرگونه حمایت در برابر بلایای طبیعی و بیماریهای بومی. نتیجه، کپرنشینی گستردهایست که برخلاف ادعای مسئولان، نه انتخابی فرهنگی بلکه تحمیلی از دل سیاستهای محرومساز بوده است.
در گزارشهای رسمی، بارها جشن «کپرزدایی» برگزار شده، اما واقعیت ماندگار بلوچستان چیزی جز برگشت دوباره مردم به همان کپرهای ابتدایی نبوده است. خانههای سیمانی که با هزینههای گزاف و معماری بیگانه ساخته شدند، نه تنها گرهی از کار این مردم نگشودند، بلکه بار مالی مضاعفی هم بر دوششان گذاشتند. کپرنشینانی که حتی توان خرید دارو را ندارند، چگونه از عهده اقساط خانههای تحمیلی برآیند؟
در طول دهههای اخیر، بارها دیدهایم که مرگ کودکان و زنان بلوچ نه بهدلیل «نیش عقرب»، بلکه بهواسطه «نیش فقر» رخ داده است؛ فقری که ریشه در سیاستهای نابرابر جمهوری اسلامی دارد و ساختاریست، نه مقطعی. در غیاب زیرساختهای درمانی، کودکان با هر عقربگزیدگی جان میبازند؛ زنان باردار در مسیرهای خاکی زایمان میکنند و نوزادان بیشناسنامه میمانند چون نه بیمارستانی در دسترس است و نه خدمات اولیهای برای زایش امن.
طرحهای «توسعهمحور» حکومت، همچون خانهسازی و نوسازی، تنها زمانی مطرح میشوند که رسانهها یا فجایع، نگاه عمومی را به این مناطق جلب کرده باشند. آنهم نه برای حل مشکل، بلکه برای پوشاندن آن با آمار و نمایش. حقیقت اما این است که مسئولان از سالها پیش، فقر را به رسمیت شناختهاند اما ترجیح دادهاند با عادیسازی آن، خود را از مسئولیت شانه خالی کنند. آنها کپر را بهجای نماد محرومیت، بخشی از «فرهنگ محلی» خواندهاند؛ گویی ملت بلوچ با خواست خود زیر سقفهایی زندگی میکند که گرما، سیل و عقرب از در و دیوارش بالا میروند.
از بشکرد تا پسکوه، از دشتیاری تا جالق، همهجا نشانههای یک فقر تحمیلی دیده میشود که با واژههایی مثل توسعه، فرهنگ و بومیسازی نمیتوان آن را توجیه کرد. زندگی در کپر، برای بسیاری از خانوادهها تنها انتخاب باقیمانده است. مردمانی که در دل محرومیت مطلق، هنوز هم به وعدهها دل بستهاند؛ وعدههایی که تنها در قالب کیسهای برنج یا بستهای دارو، گاهگاهی از راه میرسند و سپس دوباره فراموش میشوند.
تا زمانی که سیاستهای حکومتی بر پایه تبعیض ملی، حذف سیستماتیک و بیتوجهی مزمن به مناطق بلوچنشین ادامه یابد، نه تنها کپرنشینی از میان نمیرود، بلکه نسل جدیدی از کودکان بیهویت، بیامید و بیدسترسی به آموزش و درمان نیز در راه است. کپر با سیمان از بین نمیرود؛ آنچه باید فرو بریزد، دیوار بلند فقر ساختاری و بیعدالتی تاریخیست.
Be the first to comment