
به گزارش رسانک، امروز سهشنبه ۲۶ فروردین ماه ۱۴۰۴، «فرهاد آسکانی»، جوان بلوچ اهل شهر پیشین از توابع شهرستان راسک که همراه خانوادهاش نزدیک به چهار سال گذشته در مشهد ساکن بوده، بیش از دو سال است که در کشور افغانستان مفقود شده و گمان میرود که در زندانهای تحت کنترل طالبان در افغانستان نگهداری میشود.
این جوان که به اختلالات ذهنی و روانی مبتلا بوده و تحت پوشش بهزیستی قرار داشته، در سال ۱۴۰۱ از منزل خارج شده و با گروهی از زائران افغانستانی که برای زیارت به مشهد آمده بودند، از کشور خارج و وارد خاک افغانستان شده است. وی که فاقد مدارک هویتی معتبر در کشور افغانستان بوده، خود را تبعه افغانستان معرفی کرده و مدتی بعد در آن کشور توسط نیروهای طالبان به اتهام «جاسوسی برای ایران» بازداشت و به ده سال زندان محکوم شده است.
بر پایه اطلاعات دریافتی از یکی از اعضای خانواده این جوان، فرهاد آسکانی دارای اختلالات روانی شدید بوده و مدارک پزشکی و حمایتی از بهزیستی نیز در اینباره موجود است. این عضو خانواده در گفتگو با رسانک بیان کرده است که فرهاد خود را تبعه افغانستان معرفی کرده و همراه با گروهی از افغانها از مشهد خارج شده است. دو ماه پس از خروج، تماس تلفنی کوتاهی از سوی فردی با شماره افغانستان با مادر او برقرار شد که طی آن فرهاد اطلاع داد که در افغانستان حضور دارد، اما پس از آن خبری از او نشد.
چند ماه بعد فردی از طریق واتساپ با خانواده تماس گرفته و اعلام کرده بود که فرزندشان در یکی از پاسگاههای طالبان در بازداشت است و در ازای دریافت پول، وعده آزادی او را داده بود. با این حال، خانواده با تأکید بر لزوم شنیدن صدای فرزندشان برای اطمینان از هویت او، از پرداخت وجه خودداری کردند. پس از گذشت چند ماه، فردی دیگر از طریق یک زندانی دیگر، نامهای از فرهاد برای خانوادهاش ارسال کرده بود که در آن جزئیاتی از اعضای خانواده، نام خواهران و برادران ذکر شده و دستخط او برای خانواده آشنا بوده است.
حدود سه ماه پیش نیز پیامی دیگر از طریق واتساپ به خانواده رسیده که در آن اعلام شده فرهاد در زندان ولسوالی بگرام زندانی است و به اتهام «جاسوسی برای ایران» به ده سال حبس محکوم شده است. این در حالی است که طی این مدت هیچ تماسی از سوی خود فرهاد با خانوادهاش برقرار نشده و آخرین تماسی که به خانواده رسیده به آذر ماه ۱۴۰۲ بازمیگردد.
خانواده این جوان بلوچ که از اقشار کارگر و اجارهنشین در مشهد هستند، همچنان در بیخبری مطلق از سرنوشت فرزندشان به سر میبرند و با توجه به وضعیت روانی او و نبود دسترسی به امکانات حقوقی و حمایتی، خواهان ورود نهادهای حقوق بشری به این پرونده و تلاش برای آزادی و رسیدگی به وضعیت وی هستند.
Be the first to comment