روزگاری رسانههای اروپایی عکس خمینی را در اجرام آسمانی رصد میکردند؛ به اسم «لبیک مردم به امام در خیابانها» دهان مخالفان را میبستند و موجی میساختند که کسی جرأت نکند خلاف جریانش شنا کند. چند سال بعد که خمینی در کوزه افتاد، همانها این بار منجی دیگری را با «عبای شکلاتی» به مردم چپاندند.
اما بیایید مرور کنیم رضا پهلوی فارغ از کلیگوییهایش دقیقاً چه میگوید و چه میخواهد؟
بعد از چهل سال که مردم شکنجه با شرع و دین را با گوشت و پوست چشیدهاند و جوانانی که با کوکتل مولوتوف به حوزهها و مساجد حمله میبرند، عالیجناب با چشمکزنی به آخوندها به رعایا نهیب میزنند که «اگر قرار بر اسلامستیزی باشد، همان بهتر که جمهوری اسلامی بماند».
زمانی که مردم به کلانتریها حمله میکنند و فریاد میزنند «وای به روزی که مسلح شویم»، جنابشان در باب «پرهیز از خشونت» و تحمل گلولهها ما را پند و اندرز میدهند!
وقتی خانوادههای آبان فریاد میزنند «نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم»، حضرتش وسط کشتارِ مردم دلواپسانه نطق «بخشش» و «گذشت» و «پرهیز از انتقامجویی» میکند!
وقتی مردم در خیابانها داد میزنند «بسیجی، سپاهی، داعش ما شمایی»، او این داعشیان را «برادرانی» میخواند که باید از سر آشتی با آنان درآمد.
مخلص کلام، #رضا_پهلوی دیگر به چه زبانی باید بگوید که «براندازی در الفبای من نیست». مسیر او «گذار کنترلشده» است؛ با همین سپاهی و اصلاحطلب و آخوند. یعنی ساخت یک رژیم «جدید» با آجرهای رژیم «قدیم». یعنی تداوم ساختارهای فعلی با روکشی متفاوت. یعنی شراکت در ریختن خون اقلیتهای ملی به اسم مقابله با تجزیه؛ یعنی پیاده سازی مانیفست «دموکراسی برای کشورهایی مثل ایران جواب نمیده» با مشت آهنین.
اما شعار سرنگونی محقق نمی شود مگر با انحلال کامل بسیج و سپاه و ارگانهای سرکوب، مگر با مصادره و مالکیت عمومی مردم بر آستان قدس و بنیادها و ابرهولدینگهایی که در این سالها به جیب آقازاده ها و هزارفامیل حاکم رفتند و «خصوصی» شدند، مگر با کوتاه کردن دست شبکه مساجد و حوزه های علمیه از بودجه های عمومی و بسیاری اقدامات دیگر که همگی از خطوط قرمز رضا پهلوی اند.
(بخشی از متن “خیابان تریبون زندانی سیاسی”)
Be the first to comment