همدردی ما با ملت مظلوم بلوچ است و نه با ارتش ظالم پاکستان

بسیاری از نمایندگان پارلمان ایالت بلوچستان پاکستان اعم از بلوچ و غیربلوچ، اگرچه عمل “شاری بلوچ” را تایید نکردند؛ اما آن را معلول یک علت مزمن و دردآور که همانا ظلم و جنایت غیرقابل توصیف ارتش پاکستان در دستگیری های فراقانونی، “ناپدیدسازی قهری”, شکنجه های وحشیانه, قتل و اعدام های صحرایی, چپاول و غارت منابع بلوچستان, تبعیض و ظلم بی حد توصیف کردند.

اگرچه در انگلیسی به درستی می گویند:

 Two wrongs don’t make a right

باید از شخصیت های شجاعی مانند مولانا عبدالغفار نقشبندی و مولانا هدایت الرحمن بلوچ گوادری و حاج رضا گمشادزهی در داخل بلوچستان تشکر شود که بدون لکنت زبان تبهکاری های وحشیانه ارتش جنایت پیشه پاکستان را با شدیدترین لحن محکوم کردند.

اما هزار افسوس که در همین لندن یک شخصیتِ سیاسیِ اجتماعیِ تحصیلکرده جامعه شناسِ بلوچ به صورت یکسویه عمل شاری بلوچ را “خودکشی برای یک عشق خیالی” توصیف کرده و با تاسف فراوان و بصورت توهین آمیز، وی را فریب خورده “چند نواب زاده مفتخور لندن نشین” می خواند که حتی خود جنایتکاران و آدمکُشان در بلوچستان چنین ادبیات, القاب و توصیف و انگیزه نمایی را به کار نبردند.

گرچه بنده نیز با خشونت مخالفم و بارها گفته و نوشته ام و تشریح مولفه یا فرایافت احتراز از خشونت را اندیشه ای مشروع, انسانی و جهانشمول می دانم. ولی حتی نمایندگان مجلس در پارلمان ایالت بلوچستان که مخالف خشونت هستند, می گویند، عمل شاری بلوچ واکنش و عکس العمل و نتیجه مستقیم “عمل جنایتکارانه” ارتش پاکستان است که بقول مولانا عبدالغفار نقشبندی امام جمعه شهرستان راسک, این ارتش وحشی و خونخوار زبان آدمی را نمی فهمد.

هفتاد و چهار سال است که نمی فهمد زیرا فقط با زبان تفنگ و گلوله با بلوچ حرف زده است.

شخصیت تحصیلکرده جامعه شناس و مصالحه طلب مخاطب ما, نه از منظر جامعه شناسی تدقیقی و آکادمیک بلکه با یکسونگری فهم ناپذیر و با نوعی سوگیری و نوسان بسوی “قرائت جهت دار پاکستانی” می گوید: “بنابر این امکان فعالیت سیاسی و مدنی در پاکستان خیلی دشوار نیست”.

باید پرسید اگر دشوار نیست در عرض ٧۴ سال گذشته، جز دهها هزار کشته و زندانی و اجساد مثله شده در بیابان‌ها و جز فقر و فلاکت و از دست دادن سرزمین, چه نتیجه ای سیاسی یا اقتصادی از اشغال مجرمانه و ظالمانه بلوچستان توسط ارتش پاکستان حاصل شده است؟

صرف نظر از موضع گیری های سیاسی یا اخلاقی در مورد اعمال خشونت در امر مبارزه؛ امروز بلوچستان غریب و تنهاست. هزاران زن و دختر و خواهر بلوچ چشم به راه شوهران، پدران، و برادران ناپدیده شده خود هستند؛ امروز تنها و بی کس و بی یار و یاور و بی صدا و مظلوم مانده اند. پاکستان تمامی امکانات تبلیغاتی خود در داخل و خارج را به کار گرفته تا تروریسم حکومتی ارتش خود در مقیاس هزاران هزار قربانی بیگناه را با تمسک به کشته شدن چهار نفر توجیه کند و تمرکز و کانون توجه انسانیت را از هزاران “ناپدیدسازی قهری” به آنچه که پاکستان “تروریسم بلوچ” می خواند منعطف یا بهتر است بگویم منحرف کند.

افتادن به این دام تبلیغاتی یعنی بازی در زمین ارتش پاکستان. می توان مخالف خشونت بود اما مُبلغ قرائت ارتش پاکستان از کلیت وقایع نبود؛ مخصوصا برای کس یا کسانی که خود را بلوچ می دانند.

وظیفه منِ بلوچ (علیرغم تعارض با خشونت) همصدایی با اشغالگران بی رحم و خونریز سنگدل و ضدبلوچ نیست. بیش از صد و هشتاد میلیون طرفدار حکومت پاکستان, هزاران رسانه و رادیو و تلویزیون و ده‌ها کشور از ارتش هسته ای و حکومت پاکستان مستقیم یا غیر مستقیم حمایت می کنند.

ما بلوچها چند نفر بیش نیستیم. باید منعکس کننده صدای ضجه های مادران و کودکان بلوچ باشیم که دیوانه وار و بدون آرام و قرار در به در به دنبال “زنده” یا اجساد مثله شده مرد خانواده خود می گردند. از قله های دنج مرفه و مرتفع و برج عاج فیلسوف مدارانه و درخودفرورفته خویش خروج و فرود آییم و واقعیت ها را آنگونه که است بنگریم و خود را در کنار مظلومان سرکوب شده که در زیر چکمه های خونین ارتش جنایتکار پاکستان هستند, قرار دهیم, تا درد دیرینه و جانکاه آنها را درک کرده و مرهمی باشیم بر زخم های عمیق  و جانگداز آنها.

دریغا ! هرگز مباد در چنین شرایطی خواسته یا ناخواسته ما در زمین بازی دشمن بلندگوی تبلیغاتی آنها شویم.  

عبدالستار دوشوکی

مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن

Be the first to comment

Leave a Reply

Your email address will not be published.


*