جهنمی بنام بازداشتگاه های دُزاپ (زاهدان)

✍🏻میرچاکر بلوچ

“عدالت علی” هم زیر چکمه های ظلم بازداشتگاهای اطلاعات سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات، زاهدان له میشود!!!

آنجا که کم می‌آوری و میخواهی نباشی و بمیری. آنجایی که با مشت و لگدهای نیروی اطلاعاتی و فحاشی و آزار جنسی روبرو میشوی و با سخنان تند نیروی اطلاعاتی که اینجا دیگر خدایی نیست و اینجا آخر خط است به خودت میگی واقعاً جهنم همینجاست.

ماجرای بازداشتگاه اطلاعات سپاه واقع در خیابان پاسداران در شهر دُزاپ:

مکانی تاریک و دارای چند سالن و هر سالن دارای ۸/۱۰ سلول انفرادی ۲×۳ متر که با نور مستقیم همیشه روشن چند نورافکن روبروی میشوی. جایی که دو پتو داده می‌شود که بعد از پایان بازجویی بعنوان بالش یا زیرانداز استفاده کنی.

در ساعت ده شب که خاموشی زده می‌شود، حتی فرصتی برای خوردن شام که لوبیاست را نداری.

در این سالن ۸/۱۰ سلول، یک سرویس بهداشتی و حمام بدون درب تعبیه شده و دوربین ها این مکان که زندانی لخت است را نشان میدهند.

جایی که باید با یک بطری آب غیر قابل شرب ۲۴ ساعت دوام بیاوری!. پیش خودت باید فکر کنی که اینجا دیگه آخر خط هست چون هیچ بویی از انسانیت در این جهنم دیده نخواهد شد.

در این زندان سر و صداهای زیادی از شکنجه زندانی های زن و مرد شنیده می‌شود که التماس میکنند ما رو نزنید، هر چه بگویی اعتراف میکنیم جلوی دوربین فقط منو نزن و گاهی صدای شیرهایی که میگویند ما هیچ جرمی را مرتکب نشده و اعتراف نخواهیم کرد.

جایی که اعدام سوری برای ترساندن زندانی رواج دارد.
جایی که تختی بنام تخت معجزه که زندانی را بر روی آن لخت خوابانده و دست و پایش را به چهار طرف تخت میبندن و با یک دوربین و چهار اوباش که بوی گند مشروباتی که مصرف کرده اند به مشام زندانی میخورد و می‌گویند یا چیزی که می‌گوییم اعتراف کن یا با تو عمل جنسی انجام خواهیم داد و فیلم آزار جنسی ات را پخش خواهیم کرد؛ مواجه خواهی شد.

جهنمی که هیچ وقت آفتاب را در آن نخواهی دید.
جهنمی که بازجو با فحاشی و کتک کاری مجبور به حرف زدنت میکند.

آری این قسمتی از شکنجه هایی بود که بنده در آن جهنم دیده ام.

بازداشتگاه اطلاعات سپاه در خیابان پاسداران دزاپ ، جهنمی که توسط سربازان علی خامنه ای اداره میشود و کلیه حقوق زندانی آنجا پایمال می‌شود.

اتاق های سری و زیرزمینی که طبق گفته بازجو افرادی با ده سال سابقه بازداشت هنوز اینجا هستند تا ما هر وقت بخواهیم آنها را یا اعدام میکنیم و در گوشه ای از شهر رها میکنیم یا به زندان تحویل داده می‌شوند تا بعنوان بلاتکلیف در زندان بپوسند.

“نوشته های یک زندانی سیاسی محصور شده در این بازداشتگاه‌ها”

شهریور ماه ۱۴۰۰

Be the first to comment

Leave a Reply

Your email address will not be published.


*